محمد محق: نویسنده و پژوهشگر
علاوه بر این، علی رغم بحث های گسترده در علوم قرآن، به ویژه رشته تاریخ قرآن، دقیقا مشخص نیست، و راهی به تشخیص آن هم نیست، که آیا ترتیب آیات و سوره ها به اجتهاد صحابه صورت گرفته است و یا به دستور خود پیامبر اسلام، و به اصطلاح ترتیب کنونی “توقیفی” است یا “اجتهادی”.
همین گونه است پراکندگی موضوعی آیات، چراکه آیات مربوط به یک موضوع در یکجا گرد نیامده است تا بتوان حکمی کلی و قطعی را از میان آن ها استنباط کرد، بلکه بسیاری از احکام در چند جا آمده و در هر جا به بخشی از قضیه پرداخته شده و اجتهادات مختلفی را به دنبال آورده است. این امر اختصاصی به یک موضوع ندارد، و بسیاری موضوعات، حتی داستان های قرآنی، را شامل می شود. موضوعات بسیار پیچیده کلامی مانند قضا و قدر، ایمان و کفر، و حتی موضوعات مربوط به احکام خانوادگی از قبیل نکاح و طلاق نیز از آغاز تا انتهای قرآن پراکنده است.
اگر این را هم بیفزاییم که قرآن از نظر ادبی متنی فوق العاده عالی است، این را نیز می پذیریم که به عنوان کتابی ادبی دارای استعاره و مجاز و تشبیه و کنایه و فنونی از این قبیل است، در این صورت قضیه هنوز پیچیده تر می شود، چراکه هر یک از این امور افق های تازه ای از تفسیر و تاویل در اختیار خواننده قرار می دهد. با اینهم، قرآن تنها متن متفق علیه بین مذاهب و فرقه های مسلمان است که همه کمابیش به قطعیت آن باور دارند و بر سر اصل آن اختلاف چندانی نیست.
وقتی نوبت به احادیث نبوی و روایات منسوب به پیامبر اسلام می رسد قضیه بسیار پیچیده تر می شود. استفاده از احادیث و روایات دومین عامل ایدئولوژیک برای رونق گرفتن افکار افراطیِ داعش و دیگر گروه های تندرو است. در حقیقت دامنه استدلال آنان به روایات بسیار گسترده تر از استدلال شان به آیات قرآنی است.
بخش بسیار بزرگ و تقریبا قریب به عموم روایات حدیثی از نظر سند و ثبوت خود ظني هستند، و به صورت یقینی معلوم نیست که پیامبر اسلام “ص” چنان چیزی گفته/کرده است یا خیر، با آنهم همیشه به عنوان سخنان ثابت آن حضرت گفته و آموزش داده شده است. علاوه بر آن، احاديث نيز مانند آيات با مشكل ابهام در شأن ورود مواجهند و اغلب احاديث عبارت از جملاتي است كه از زمينه واقعي رويداد خود برکنده شده و به صورت مُنتزَع به دسترس خواننده قرار مي گيرد. در اغلب اين روايت ها خواننده نمي تواند دريابد كه اين سخن خطاب به چه كسي و به چه مناسبتي گفته شده است. تفاوت ميان روايتها و احيانا تناقض ميان برخي از روايات در حدي است كه برخي متخصصان اين فن ناچار شده اند كتاب هايي زير نام “مشكل الآثار” بنويسند و از اين طريق به رفع تناقض ها كمك كنند. از آن گذشته، بسياري از روايت ها به صورت تقطيع شده روایت گرديده است؛ مثلا عبارتي كه داراي دو سه سطر و شامل دو سه موضوع بوده به دو سه بار و هر بار بخشي از آن به عنوان حديث روايت شده است، و در اين مسير گاه اجزا و قطعاتي از اول، ميان يا پایان آن افتاده و اين امر موجب زحماتي براي محدثاني زبردست و نامور در سطح ابن حجر و ذهبي و امثال آنان گرديده است. آنان مجبور گرديده اند تا كتاب هايي قطور ترتيب بدهند براي گرد آوري اجزا و اطراف ساقط شده برخي روايت ها و پيوند دادن آنها با برخي روايات دیگر.
از نظر فقها پي بردن به مراد احاديث با دشواري هاي بيشتري نسبت به آیات قرآن همراه است، چراكه ممكن است برخي از سخنان پيامبر اسلام از اساس به حيث حكم شرعي صادر نشده بلکه به حيث سخني عادي از نوع سخنان مربوط به امور روزمره زندگي گفته شده باشد. اطمينان يافتن به مقصود قطعي روايات از اين نظر امري دشوار مي شود. اختلافاتي كه از اين بابت در تاريخ اسلام ميان فقها، محدثان، متكلمان، مفسران، متصوفان و پيروان مذاهب و نحله هاي مختلف پديد آمده است طول و عرض بهت آوري دارد كه براي غير متخصصان به هيچ روي قابل درك نيست.
اين وضعيت براي داعش، القاعده، اخوان المسلمين، طالبان، و ساير گروه هاي اسلام سياسي و غير سياسي فرصت مي دهد تا هر كدام بتواند دلايل كافي براي تأييد و تقويت موضع فكري و ايدئولوژيكي خود به دست آورد. از اين منظر، اين گروه ها که هر کدام ادعای درست ترین برداشت از دین را دارد و پیشینه بعضی شان نزدیک به یک قرن می رسد، اکنون به مرحله اي رسيده اند كه هيچكدام توان اِبطال قطعی موضع رقيبان خود را ندارد. این وضعیت را اصطلاحا تكافؤ ادله می گویند که نشان دهنده نوعی بن بست در این زمینه است.
سومين عامل ايدئولوژيك كه رويكرد داعش و ديگر گروه هاي بنيادگرا را ممكن مي گرداند ميراث سنگين باري است كه اغلب مذاهب و گروه هاي مسلمان، به استثناي اهل تصوف و عرفان، در تاريخ اسلام پرورده، و چاشنی آن را با تعصب، اختلاف و فرقه گرایی آمیخته اند. در خلال بيش از هزار سال توليد فكري، بخش عمده اي از ميراث فكري، فقهي، كلامي و تفسيري مذاهب اسلامي مبتني بر نفي غير و إثبات خويشتن بوده است.
در اين ادبيات، که گاه به شدت دیگرستیزانه است طرف مقابل به صورت خصمي نمايان مي شود كه بايد با تمام توان او را از صحنه بيرون راند و به شكست رساند. در عرصه فقه، براي أحناف مثلا، شافعيان اين خصم اند؛ در عرصه كلام، براي اشاعره، معتزليان اين خصم به حساب مي روند؛ در عرصه هاي سياسي-عقيدتي شيعيان براي سُنيان، و بالعكس، خصم به شمار مي روند. اسلحه ای که در این نبرد به کار گرفته می شود گاه تکفیر است و گاه تبدیع و تفسیق. غير مسلمانان در اغلب احوال دشمن پنداشته می شوند، بدون چندان تفكيكي ميان تبعه كشور مسلمان كه ذمي خوانده مي شوند و تبعه دیگر کشورها که غير ذمي هستند. در اینجا اصل بر تخاصم و تلاش برای مغلوب سازی طرف مقابل است نه به رسمیت شناختن تفاوت ها و یافتن راه هایی برای گفتگو و همکاری.
قسمت اول را می توانید از این لینک دریافت کیند
اين ادبيات در مراحل مختلف، با تاثير پذيري از شرايط سياسي و اجتماعي، و با تكيه به امكانات فكري و ادبي مختلف توليد شده، خوانده شده، تدريس شده، تبليغ شده و بخشي عمده از لايه هاي عقل جمعي و ذهن همگاني در جامعه اسلامي را شكل داده است. يكي از دلايلي كه داعش مي تواند در مناطق مختلف با مخاطبان آشنا سخن بگويد به اين میراث و زمينه مشترك فكري بر مي گردد كه به طول بيشتر از يك هزار سال قدمت و به پهناي يك تمدن وسعت دارد. هرگز ممكن نمي شد كه اين گروه و گروه هاي افراطي مشابه آن به آساني بتوانند هزاران نَفَر را به ايده ها و طرح هاي خود إقناع كنند اگر اين ذخاير عظيم فكري وجود نمي داشت و كار آنان را تسهيل نمي كرد. در ادبیاتی که نقاط اشتراک میان مذاهب و ادیان در حاشیه قرار بگیرد و نقاط افتراق در مرکز و محور، جایی که میان تفاوت و تنفر مرزی وجود نداشته باشد، جایی که حق و باطل به جای خطا و صواب بنشیند، و وقتی که نابود کردن آن باطل، یک وجیبه تلقی گردد، نمی توان توقع داشت نتیجه ای بهتر از افراطگرایی به بار آورد.
درست است که همه محصول ادبیات فکری گذشته ما در این موارد خلاصه نمی شود، و صفحاتی از عقلگرایی و تسامح عارفانه هم در لابلای آن می درخشد، اما سخن از وضعیت غالب است که از آنِ ادبیات نفرت و دشمنی بوده است.
چهارمین عامل ایدئولوژیک عبارت از ادبیاتی است که در عصر حاضر تولید شده است. از نخستین لحظاتی که ما به جهان جدید چشم گشودیم تا اکنون روحیه غالب بر ذهن و زبان ما عقده نسبت به رقیب قدرتمندمان غرب، عقده ای آمیخته با کینه بوده است. از روزگار سید جمال الدین به اینسو، شخصیت هایی که در مقام تولید اندیشه برای ما قرار داشته اند و همچنین گروه هایی که تفکر جمعی را سامان داده اند، همه کمابیش ما را قربانی دسیسه ای کلان معرفی کرده اند که از سوی بیگانگان طراحی شده است. این بیگانگان گاهی تداوم صلیبیان سده های میانه معرفی شده اند که برای گرفتن انتقام پدران شان وارد عمل شده اند، گاهی استعمارگران طماع و حریصی که چشم به منابع و ذخایر ما دوخته اند و گاهی دیگر یهودیان و مسیحیانی که از اساس با مسلمانان کینه دارند و جز براندازی اسلام و محو تمدن اسلامی از روی زمین هیچ آرزویی در سر نمی پرورند، و گاهی هم عموم غیر مسلمانان، نظیر هندوها، روسها، بوداییان و..، که در جبهه کفر قرار می گیرند و با اهل ایمان جز دشمنی نمی شناسند.
ادامه دارد