نذیر رها: نویسنده و تحلیلگر
اوج گیری گراف ترورها در افغانستان با مسایل زیادی در درون کشور مرتبط است. موازی با شدت یافتن سطح تقابل های سیاسی، شدت یافتن ناامنی ها، گسترش دامنه ی جنگ و بلند رفتن گراف فقر، طبیعی ست که موج ترورهای سیاسی هم شدت می یابد. این حوزه ها به هم تنیده هستند و تغییر در هر حوزه، دیگر حوزه ها را نیز متاثر میسازد. با دسته بندی قربانیان این ترورها، زمینه ی شناخت مراجع احتمالی سیاستگذار را تا حدی روشن میشود. از سوی دیگر مطالعه ی رفتار گروه ها میتواند ما را در شناخت ریشه ی رده خاصی از ترورها کمک کند. به نظر میرسد که تقریباً تمام گروه ها از شیوه ی ترور به نوعی استفاده میکنند.
بعضی از گروه ها به دلیل داشتن امکانات و باز بودن دست شان در استفاده از شیوه های تروریستی ، بیشتر اقدام به ترور افراد در راستای سیاست شان میکنند. طالبان بزرگترین گروه تروریستی که غالباً اهداف غیر نظامی را مورد حمله قرار میدهند و کشتارهای گروهی در حمله به مراکز آموزشی، مساجد ، ادارات ، اجتماعات مردمی و غیره ، نتیجه ی حملات شان میباشد. این گروه علاوه بر اقدام به کشتارهای گروهی ، به افراد با نفوذ و یا کسانی که در کشتن شان سود سیاسی و مالی خود را ببیند ، نیز حمله میکند. گروه ها و افراد قدرتمند دیگر نیز با هدف هموار ساختن مسیر منافع سیاسی ، مالی و غیره ، دست به رور مخالفین شان میزنند.
وقتی به آمار، شرایط و جغرافیای ترورها در افغانستان نگاه میکنیم ، آنچه در قدم اول به ذهن میرسد ، فقدان دولت است. با تمام تلاشی که اداره ی دولت افغانستان برای پنهان نگهداشتن این طیف از ترورها میکند ، آمار ترورهای که عمومی میشود ، به حدی بلند است که بعضی روزها با آمار تلفات در جبهات جنگهای داخلی این کشور برابری میکند. غالب این ترورها در میان کلان شهرهای افغانستان اتفاق میافتد ، چرا که مرکز تجمع افراد مهم و شناخته شده همین شهر ها هستند. دولت نه تنها از پیشگیری وقوع چنین ترورهای عاجز است که حتی در امر پیگیری پرونده های بیشمار ترورها نیز تا کنون کاری از پیش نبرده است. ضعف دولت باعث شده تا بسیاری از گروه ها و افراد با دست باز از چنین شیوه ی غیر انسانی استفاده کنند. بود و نبود حکومت در واکنش به چنین جریانهای سنجش میشود. یکی از بزرگترین اتهامات علیه گروه حاکم به رهبری اشرف غنی ، دست داشتن در ترورهای سیاسی سالهای اخیر است. عدم پیگیری پرونده های ترور شخصیت ها ظن استفاده ی گروه حاکم از شیوه های تروریستی علیه مخالفین اش را تقویت میکند. خصوصاٌ اینکه غالب شخصیت های کلیدی که ترور میشوند از طیف مخالفین سرسخت اشرف غنی میباشند.

به دلیل ضعف زیاد حکومت در کنترل اوضاع، در این اواخر فشار روی رسانه ها از جانب دولت بسیار زیاد شده و اشرف غنی تلاش دارد منابع رسانه ی را یا به کنترل بگیرد یا با ایجاد فضای ترس و ارعاب، وادار به سکوت در برابر وضعیت نابسامان جاری سازد. در ماه های اخیر گزارش های بیشماری از تهدید فعالین رسانه ها به ويژه افرادی که در تولید و گردانندگی برنامه های سیاسی-انتقادی دخیل هستند، به رسانه مطرح شده است. این تهدیدها نه تنها از منابع مجهول صورت گرفته، بلکه در مواردی از جانب مقامات ارگ در رسانه ها نیز به میان آمده است. امرالله صالح معاون اول ریاست جمهوری افغانستان بارها به صورت تلویحی و یا علنی رسانه ها و یا فعالین رسانه ای را نسبت عواقب حرفها و فعالیت های شان هشدار داده است. تعدادی از اعضای کلیدی تیم اشرف غنی همیشه در ردیف متهمین درجه اول استفاده از شیوه ترور مخالفین قرار دارند.

حنیف اتمر، معصوم استانکزی، جمعه همدرد، گلاب منگل و تعدادی دیگر در لیست متهمان استفاده از روشهای تروریستی قرار دارند. همین افراد همزمان متهم به همدستی با طالبان و داعش نیز میباشند. بارها اسناد و شواهد از جانب منابع در ارتباط همدستی این افراد با گروه های تروریستی بسیار بزرگ ارائه شده ، اما گویا این همان ویژه گی خاص این افراد است که اشرف غنی را در دفاع و استفاده از ظرفیت های این اشخاص در راستای اهداف سیاسی اش ، انگیزه داده است.
یما سیاوش از گرداننده های پر حاشیه ی برنامه های سیاسی در رسانه های افغانستان دیروز با چند تن دیگر در شهر کابل ترور شد. به دلیل شیوه ی که یما سیاوش در گردانندگی میزهای سیاسی از آن استفاده میکرد ، به یک چهره ی شناخته شده ی رسانه ای در افغانستان مبدل شده بود. رویکرد و جایگاه یما سیاوش ممکن است وی را برای دو منبع مبدل به هدف کرده باشد. منبع اول طالبان ؛ چون آنها در پی ایجاد ترس و تثبیت جایگاه شان با استفاده از زور و ارعاب هستند و این در واقع شیوه ی همشگی شان در بازیهای جنگ و سیاست در افغانستان است. طالبان میدانند که قتل یما سیاوش به لحاظ تبلیغاتی سر و صدای زیادی را خلق میکند ، که چنین هم شد. در پی ترور یما سیاوش رسانه های داخلی و فرامرزی به انعکاس این خبر پرداختند.

در فضای مجازی نیز غوغای بزرگی راه افتاد. محراق توجه طالبان همین گونه سوژه های ست که هم برای شان به راحتی قابل دسترس است و هم در راستای اهداف استراتژی شان کارآیی زیادی دارد ، منبع دوم حلقه ی نزدیک به اشرف غنی وتیم اش است که هم نسبت ارتباط تباری و هم سختگیری های یما سیاوش در برنامه های سیاسی با شخصیت های مطرح تیم ارگ میتواند انگیزه ی ترور او شکل گرفته باشد. تعدادی از این شخصیت ها به شدت از برخورد یما سیاوش با آنها در برنامه های سیاسی ناراحت و عقده مند بودند و این ممکن است باعث اقدام علیه یما شده باشد. هرچند این ها فقط احتمالات است که مطرح میشود، اما با توجه به وضع خاص، امکانات زیاد و شناخت شیوه های برخورد این افراد با بسیاری ، میتوان این احتمالات را جدی گرفت.
یما سیاوش، یکی از چهرههای مطرح رسانهیی افغانستان کشته شد
و یما سیاوش را ترور کردند ، هدف بعدی کیست؟
به دلیل بهمریختگی و فروپاشی گسترده ی اداره و نظام در افغانستان، احتمال اینکه ترور یما سیاوش پیگیری شود بسیار کم است ، کما اینکه پرونده های بیشمار ترورهای قبلی همچنان معلق مانده است. گسترش تروریسم در جامعه ی افغانستان زمینه ساز گسست های بیشتر میان حکومت ، گروه های سیاسی و مردم خواهد شد و این در واقع به معنای عمیق شدن بحران است. در اینکه دولت افغانستان دارای ضعف های بیشمار است ، شکی وجود ندارد و با توجه به اوضاع جاری حتی میتوان از فقدان حکومت در افغانستان سخن زد ، اما مهمترین ضعف ، مبدل شدن ارگ به اجتماعی از افراد قانون گریز، زورگو، خشونت محور، اختلاس گر و بدنام میباشد. در چنین اوضاعی زمینه ی تحرکات تروریستی برای هر گروه و شخص در قلب شهرها مساعد شده و برخورد های تروریستی به رویه ی عام در بسیاری از گروه های سیاسی و جنگی مبدل شده است