قسمت دوم :
نویسنده : سهراب راستین
- قتلهای سیاسی
فهیم دشتی، جنرال عبدالودود ذره، ، فرمانده شیرآغا همراه چند تن از اعضای خانوادهاش، حاجی بهلول بهیج همراه چندین از بستهگانش، فرمانده زرداد و چندیدن تن دیگر از همسنگرانش، تیرباران گروهی شدهاند. اینها عمدهترین جنایتهایی است که طالبان در طی حاکمیتشان در پنجشیر مرتکب شدهاند. این کار طالبان در مخالفت با آنچه میگویند و آنچه عمل میکنند میباشد. رهبر آنها فرمان عفو عمومی دادهاست، مگر افرادش به آن عمل نمیکنند.
فهیم دشتی را نیز به چنین سرنوشتی گرفتار و تیرباران کردهبودند. مرحوم دشتی و همراهانش طرف پایین پنجشیر در حرکت بودهاند تا وضعیت را ببینند. ناگهان در منطقه دشتک با طالبان روبرو میشوند. طالبان آنها را زنده دستگیر میکنند، بعد از تحقیقات سهساعته همه را تیرباران کرده و جسدهایشان را در گودالی نزدیک به هوتل دریابار میاندازند، راوی میگوید که فهیم دشتی و همراهانانش بصورت وحشتناکی تیرباران شدهبودند و مرمی به چهرههایشان شلیک شدهبود که ذهن هر انسان بیاحساس را میآزارد.
۶- زندانی کردن و شکنجههای وحشتناک
طالبان صدها تن دیگر از باشندههای محل را گرفتار کردهاند که از سرنوشت آنها هنوز معلوماتی در دست نیست. به گفته منابع، طالبان این افراد را به زندانهایشان در کابل، غوربند پروان، تگاب کاپیسا و زندان بگرام بردهاند و هنوز از سرنوشت آنها معلوماتی در دسترس نیست. اضافه از ۵۰۰ تن را هنوز زیر تحقیق دارند. گروه طالبان صدها باشنده پنجشیر را زندانی نموده و به گونه وحشتناک شکنجهمینمایند. چندین منبع معتبر در داخل پنجشیر به شرط افشاء نشدن نام و آدرس خود روایت میکنند که بیش از ۵۰۰ زندانی باشنده پنجشیر در ساحات مختلف همچون سوفهای قدیمی در دل کوهها، منازل مسکونی داخل پنجشیر که طالبان آنرا قرارگاه ساختهاند، زندان قوماندانی امنیه و زندان ریاست امنیت ملی مظنون به موارد گوناگون بازداشت و شکنجه میشوند. اتهامهای وارده طالبان به مردم مُضحک و بهانههاییاست برای زیر شلاق قرار دادن مظنونین و عقدهکشیها، دشنامهای قومی، زبانی فحشهای ناموسی شکنجهگران وفریادهای مظنونین که در گلو خاموش میشوند، فضای این مکانهای مخوف و وحشتزده را تشکیل میدهد. بیشتر اتهامها داشتن سلاح، موتر دولتی، داشتن سابقهی نظامی و ارتباط با جبهه مقاومتاست که افراد بیگناه بدون کدام مدرکی شکنجه میشوند.
منبع از چشم دیدهای خود میگوید که در زندان امنیت ملی مظنونین زیر شکنجههای قرون وسطایی جان میدهند. در مغارههای کوهها جوانان روستایی بازداشت شده چنان شکنجه و لت و کوب میشوند که از آله تناسلیشان خون بیرون میزند. افرادی از باشندهگان مرکز پنجشیر میگویند که بعضی از این افراد را از منازل مسکونی دور، به دل کوها میبرند و چوب میزنند تا صدایشان را مردم نشنود. تعدادی از افراد ایکه بادشواریهای فراوان از زندان این دژخیمان آزاد شدهاست به سختی حاضر به صحبت کردند میشوند. بخشی از این داستانها، حکایت افراد شده از نزد طالبان میباشد که بهواسطهی شناخت طالبان محلی آزاد شدهاند.
راوی میگوید طالبان در فر ماندهی پولیس برای اعتراف گیری از دکاندار و رهگذر و عابر بازداشت شده، متوسل به شاک برقی و آویزان کردن مظنون از سقف زندان میشوند.
راوی همچنان میگوید یکی از بدترین شکنجه گاههای طالبان در مغارهای در عقب مسجد جامع مارشال فهیم در مرکز پنجشیر است. او میافزاید دژخیم مرگ به نام «غورزنگ» برای اعتراف گیری از بازداشتیها چنان وحشت به خرچ میدهد که تا به قول خودش فریاد و التماس بازداشت شده تحت شکنجه را نشنود آرام نمیگیرد.
غورزنگ از شکنجهگران شبکهحقانی است که بادست باز و اختیارات کامل فقط میکشد، شکنجه میکند، فریاد میشنود و به خونسردی به کار خود ادامه میدهد.
هیچ بازداشت شده در چنگال این جلاد اعتراف نکردهند اما شکنجه آنقدر وحشتناک است که بازداشت شده برای نجات بارها تقاضا میکند. «هر انچه شما میخواهید بگویید من به همان موضوع اقرار میکنم». دهها زندانی در زیر این شکنجهها جان داد و اجسادشان از سوی طالبان به محل نامعلوم انتقال داده میشود.
تاهنوز هیچکسی از صلیب سرخ، ادارههای حقوق بشر و یا هیچ نهاد بیطرف دیگر قادر نشدهاند از این مغارهها و سرنوشت بازداشت شدههای آن خبر بگیرند.
در عین حال روند بازداشت مردم ملکی به خصوص جوانان از روستاهای مختلف و انتقال آنها به این زندانها به گونه عادی ادامه دارد و هر روز بهانهای جدیدی برای شکنجه و قتل به فجیعترین شیوه عملی میشود.
روایت از یکی از صحنههای دلخراش توسط یک چوپان بازگو میشود. یکی از افرادی که بخاطر چرانیدن مواشی به کوها رفته شاهد شکنجه افراد توسط طالبان میباشد. او میگوید صدای چیغ و فریاد افراد بازداشتی را شنیدهاست که توسط طالبان شکنجه و چوب زده میشوند. این مرد میگوید: «بخاطر چرانیدن مواشی به یکی از کوهای بازارک رفتهبودم، در یکی از مناطق کوه صدای چیغ و فریاد یکی از مردان را شنیدم که میگفت سوختم، بد کردم، بس کنید، گناهندارم، حیران شدم که در این هوای سرد آدم در کوه چه میکند و چرا فریاد میزند، در جستجو شدم توسط دوربین تعقیب کردم، بعد از این که فهمیدم از عقب کوه مقابل میآید به بلندای کوه رفتمس تا ببینم که چه گپاست؟ دیدم که طالبان ۵ جوان را به کوهی که دور از منازل مسکونی است آورده و چوب میزنند و میخواهند اعتراف بگیرند، ترسیده فرار کردم تا مبادا بدست این گروه خونآشام اسیر شوم».
نمونهدیگری از جنایت طالب در پنجشیر. منبع معتبر از پنجشیر اطلاع میدهد مردی که مشهور به پلنگ پنجشیر با سه تن از بستگانش توسط طالبان بازداشت و به گونه وحشتناک شکنجه شدهاست.
چهار نفر از باشندهگان دره عبدالله خیل پنجشیر هر یک پلنگ، شیر محمد، شعیب و گل آغا به ظن همکاری و پناه دادن به امرالله صالح، توسط طالبان بازداشت و شکنجه بیرحمانه شدهاند. شکنجهها شامل چوب زدن، لت و کوب، برق دادن، ناخن کشیدن، کیبل زدن و روغن داغ میباشد.
خبر میرساند که این افراد بعد از اطلاع یافتن از مرکز پنجشیر که طالبان تصمیم گرفتاری آنها را دارد، اقدام به فرار از راه کوتل پنجشیر/ کاپیسا به سمت ولسوالی نجراب کردند، اما بعد از ۷ ساعت کوهگردی به ولسوالی نجراب رسیدند و در آنجا توسط طالبان گرفتار شده و پس از انتقال به پنجشیر زندانی میشوند.
این افرا حدود یک ماه در زندان طالبان در قید بودند که در این مدت زیر چوب و کیبل طالبان استخوانهایشان شکسته و وجودشان به انسانهای عجیب الخلقه تغییر یافته، مثل این که خون در وجودشان خشکیده است. مردم از محل میگویند که افراد به حدی شکنجه شده بودند که دو هفته توان ایستادن و راه رفتن نداشتند. حال هم به مشکل ایستاده و راه میروند. منبع میافزاید که افراد مجازات شده هنگام سقوط پنجشیر بدست طالبان چندین روز در خانههایشان به امرالله صالح پناه داده بودند.
امرالله صالح بعد از عقب نشینی از خانهاش در مرکز پنجشیر از راه کوهای منجهور به دره عبدالله خیل میرود و مردم حدود ده روز از او میزبانی میکنند. عبدالله خیل یکی از درههای استراتیژیک پنجشیر مربوط ولسوالی حصه دوم پنجشیر است که سرحد با ولایت کاپیسا، بازارک، ولسوالی عنابه و آبشار پنجشیر دارد. قابل ذکر است که ملک خان یکی از سردستههای سر سپرده طالبان و مسوول کمیسیون نظامی سه ولایت پروان، پنجشیر و کاپیسا نیز از همین دره و از نزدیکان پلنگ میباشد. همین ملک خان بود که مردم ولسوالی آبشار و حصه دوم را وادار به تسلیمی طالبان کرد. طالبان بدون در نظرداشت خدمات ملک خان، بچههای اموکش را بازداشت و شکنجه کردهاند. همینگونه یک تن از باشندهگان فروبل میگوید که طالبان یک جوان را به جرم این که در فیسبوکش نوشته بود: ” چندین نفر از طالبان مردار شد، تیر بارانش کردند. این جوان بابه جان نام داشت و برای پیش کردن آب به زمینهای زراعتی میرود که توسط طالبان گرفتار میشود. تیلفونش را جستجو میکنند و به جرم یک پیام ضد طالبانی تیربارانش میکنند.
جوان دیگری را نیز بشکل بیرحمانه تیر باران میکنند، این جوان ۲۳ساله محمد گل نام داشت و در منطقه باغ سرخ بدون هیچ دلیلی تیربارانش میکنند. جوان شهید برای جمعآوری مرغهای خانهشان به زمینها میرود که بدام طالبان میافتد. بعد از دستگیری و شکنجههای وحشتناک تیربارانش میکنند و چندین روز بعد جسدش از مزارع منطقه یافت میشود.
حلقه آویز یک چوپان در کوهای پارنده:
باشندههای منطقه نِشَرآب دره پارنده میگویند که طالبان چوپان آنها را از پای حلقه آویز کرده و لتوکوب نمودهاند. یک منبع که نمیخواهد نامش در این مطلب ذکر شود میگوید طالبان مردی به اسم حبیبرحمان که اصلن از ولسوالی نهرین ولایت بغلان میباشد و در پنجشیر چوپانی میکرد، توسط طالبان شکنجه و برای یک روز در درختی از پای حلقهآویز شدهاست. منبع میافزاید: «روز سوم ورود طالبان به پنجشیر بود، افراد طالبان به درهها سرازیر شدن، حبیبالرحمان که باشنده ولسوالی نهرین ولایت بغلان بود در دهکده نِشَرآب چوپانی میکرد، عصر روز بود که بسیار باوضعیت بد به مسجد آمد، دیدیم که سر و رویش سیاه و کبود گشتهبود، گفتیم چه گپ شده خیرت باشد، چه شدیت؟ با چشمان پر از اشک پاسخداد که طالبان او را در کوه شکنجه کردهاند، و برای از پای به درختی چندین ساعت دار زدهاند».
منبع از زبان چوپان روایت میکند: «ساعتهای یازده بجه روز بود که طالبان به کوهها آمدند، من مصروف چراندن بزها و گوسفندان بودم، از من پرسیدن که کجاستند نیروهای مقاومت، وسایط نظامی کجاست؟ من گفتم که نمیدانم، به این دره نیامدهاند، شاید به کدامجای دگه رفته باشند، اول با سلی، مشت و لگد به صورت و بدنم حمله کرده لتوکوب کردند، بعد از چند دقیقه پاهایم را بسته چوب زدند، بعد از آن که گفتم از مقاومتیها نمیدانم، بعد به درختیپاهایم را توسط ریسمان بستند، و سر به پائین چندین ساعت ماندم، از ساعتهای یازده و سی دقیقه تا ساعت سه بجه از پای آویزان بودم، بعد از آن پائینم کردن، برایم هشدار دادند که بروم و دگه به این کوه برنگردم، طالبان برایم گفتن که اگر بردم تیربارانم میکنند و میکشند، این چوپان بعدن به قریه آمد و از مردم خواهش کرد برایش اجازه دهند به خانهاش برود، مردم معاشش را داد و رفت طرف خانهاش به نهرین بغلان».- روایت پس از هجوم؛ پنچشیر شکنجه گاه مخوف طالبان
پارنده یکی از درههای استراتیژیک پنجشیر است که سرحد با ولسوالیهای اندراب بغلان دارد. تعدادی از نیروهای مقاومتی بعد از عقب نشینی و تصرف پنجشیر توسط طالبان به این دره عقبنشینی کردند.
۷- دیدگاه مردم نسبت به گذشته پنجشیر
در گذشته مردم عام میگفتند که آمدن به پنجشیر حس غرور، آزادی، شهامت، ایثار و آرامش را به جسم و روحشان میبخشید. به گفته مردم، حالا همه این واژههای پرمفهوم و باارزش دفن خاک شده است؛ گویی پنجشیر پلاسیده و به شهر ارواح مبدل گشته است. هیچ اثری از جوش و خروش مردم و ازدحام بازارها دیده نمیشود. زمینها خشکیده، خانهها خالی، حیوانات بیصاحب و سرگردان، باغها خالی از میوه، جادهها خالی از وسایط و بازارها خالی از مواد خوراکی است. مردم شاهد تبدیل شدن این ولایت به منطقه ارواح هستند.
تاجالدین، یک تن از باشندهگان بازارک پنجشیر در منطقه سنگانه، میگوید: «هر وقت در کابل یا جای دیگر خسته و دق میشدیم، پنجشیر زادگاهم بود که برای زدودن خستهگیها به آن عزیمت میکردیم. همینگونه مثل خانواده من صدها خانواده دیگر برای رفع خستهگیها معمولاً در روزهای رخصتی پنجشیر میآمدند. ۲۰ سنبله با ترس و بیم زیاد پنجشیر آمدیم. از آغاز دره تا بازارک به پنج ایست بازرسی طالبان سر خوردیم. اصلاً باورش سخت است که طالب پنجشیر را اشغال کرده باشد.»
منصور، باشنده منطقه پشغور ولسوالی خینج پنجشیر، میگوید: «در گذشته بدون هیچ دغدغهای همه مناطق پنجشر را میرفتیم. در حکومت طالبان از ترس جایی نمیرویم. روز چندم حکومت طالبان بود که در شفاخانه ایمرجنسی عنابه مریض داشتیم. توسط موترسایکل میخواستیم به این شفاخانه برویم. همراه پسر کاکایم آمدیم. در منطقه دوآب پوسته تلاشی طالبان بود. تلاشی ما کردند، حتا عکسهای تلفن را دیدند. عکسهای قهرمان ملی در آن بود. برای چندین ساعتبندی ما کردند و بعد از دشنامهای رکیک آزاد ما کردند. اجازه رفتن به شفاخانه ندادند و برگشت کردیم.»