جامعه ی تاجیک افغانستان با فروپاشی سهمگین منابع قدرت مواجه هستند. شکل گیری منابع قدرت در جوامع توده ای سیری سنتی دارد و تحت شرایط تاریخی مشخصی با توجه به الگوها و معیارهای سنتی، منابع قدرت در این گونه جوامع تعریف شده و شکل میگیرند. تاجیکان هم به لحاظ ساختارهای سازمانی دچار ضعف شده اند و هم منابع قدرت مردمی متکی به شخصیتها دچار افول شده است. جمعیت اسلامی به حیث مهمترین سازه ی سیاسی-نظامی بعد از حضور جامعه ی جهانی در کشور زیر فشارهای الیت پشتون و مکارگی های سیاسی آنها علیه جامعه ی تاجیک افغانستان، دچار چند دسته گی شد. دو مرکز مهم جمعیت در غرب و شمال شرق کشور قرار داشت. یکی کابل به حیث کانون قدرت جمعیت که تا زمان شهادت استاد ربانی همچنان نقش اصلی را در بازی های سیاسی به نمایندگی از تاجیکان افغانستان داشت. در غرب کشور امیر اسماعیل خان نقش تعیین کننده در مناسبان قدرت این بدنه ی کشور داشت. او با توانمندی های ویژه ی نظامی توانسته بود بیش از سی سال به خوبی از حقوق تاجیکان در جنوب-غرب کشور دفاع کند. اتاق های فکر الیت پشتون با درک این دو منبع بسیار جدی قدرت تاجیکان، دست به اقداماتی شدید علیه این منابع زدند.
واگذاری قدرت به پشتون در اجلاس بن چه بر اثر یک گونه حماقت سیاسی انجام شده باشد و چه ناشی از خودخواهی نماینده های تاجیک درجلسه بن باشد و یا هر چیز دیگر، واقعیت این است که نقطه ی آغاز فروپاشی اقتدار شکل گرفته ی تاجیک بود. تمام کسانی که از الیت تاجیک در اجلاس بن با امریکایی ها و پشتونهای آمده از غرب همنوایی کردند، خیانت بزرگی را مرتکب گردیدند که اثرات آن بعدها روشن تر شد. در پس همین عقب نشینی الیت تاجیک سیاست تهاجمی الیت پشتون به رهبریت و منابع قدرت تاجیک، پی ریزی شد.
رهبران پشتون به پشتیبانی نیروهای خارجی و همکاری مستقیم آی اس آی پاکستان که طالبان بازوی اجرایی آن در داخل کشور بودند، فرماندهان کلیدی جمعیت اسلامی را هدف قرار دادند. آنها نقش اساسی فرماندهان را در پیشگیری از گسترش روایت تمامیتخواهانه ی فاشیزم پشتون میدانستند و به همین دلیل تمام امکانات شان را جهت حذف کلیدهای اصلی جنگی تاجیک، بسیج کردند. از فرمانده عبدالرحمن سیدخیلی تا جنرال داوود داوود و شاه جهان نوری و دهها تن دیگر گرفته تا استاد ربانی شهید و بعدها با اقدام به قتل مارشال قسیم فهیم با خوراندن سم به مارشال، توسط تیم حامد کرزی، همه در راستای یک برنامه ی حساب شده از طریق اتاق فکر الیتهای پشتون صورت گرفت. گزارشهای متعددی وجود دارد که برنامه ریزی الیت پشتون علیه فرماندهان تاجیک را تایید میکند.
الیت پشتون در غرب افغانستان تلاش کردند تا با ارائه ی اطلاعات غلط به نیروهای خارجی و لابی گری های زلمی خلیلزاد، توان اسماعیل خان را به شدت تضعیف کنند. متاسفانه در این راه به دلیل رقابت های درونی جمعیت، یک تعداد شخصیتهای معامله گر تاجیک نیز با الیت پشتون همراهی کردند. باور افرادی مثل قانونی، داکتر عبدالله، احمدضیایی مسعود، عطا نور و امرالله صالح و تعدادی دیگر این بود که در صورت نبود استاد ربانی، وزنه ی سنگین نظامی-سیاسی و مردمی اسماعیل خان در غرب کشور، مرکز قدرت تاجیکان را از پنجشیر به غرب کشور منتقل خواهد کرد و این موافق میل خودخواهانه ی این گروه از شخصیتها نبود. بناً تلاش کردند با همراهی الیت پشتون یکی از قطبهای قدرت تاجیکها را تضعیف کنند تا مرکز قدرت تاجیکها همچنان در انحصار پنجشیر باقی بماند. این طرح موفق شد، چرا که هم همراهی نیروهای امریکایی به لابی گری خلیلزاد را با خود داشت، هم الیت پشتون تشنه ی تضعیف اسماعیل خان به حیث یکی از قدرتمندترین قطبهای قدرت تاجیک بودند و هم تعدادی از شخصیتهای تشنه ی قدرت تاجیک با این جریان همراهی کردند. طی یک عملیات گام به گام اسماعیل خان را در هرات خانه نشین کردند و میدان ماند برای بازی شخصیتهای مثل احمدضیایی مسعود، یونس قانونی، امرالله صالح، عطا نور و غیره.
آنها نه تنها علیه شخصیت های مهم جمعیت عمل کردند، بلکه به صورت بسیار حساب شده ساختارها و گروه های نسل نو را نیز یا دعوت به پیروی از خود کرده یا در صورت عدم پذیرش از جانب گروه های نوخاسته، به نحوی اقدام به سرکوب آنها کردند. یعنی حتی با امکان شکل گیری قدرتهای جدید در درون تاجیکها نیز مقابله کردند.
با شهادت استاد ربانی، جمعیت با سرعت دچار چند دستگی شده و به گروه های رقیب تقسیم گردید. این درست همان فرصتی بود که الیت پشتون اقلن در سی سال گذشته در پی فراهم آوری آن برنامه ریزی کرده بود. ضعف شخصیت در الیت تاجیک مستقر در کابل و مزار چنان عمیق بود که به سادگی خط دفاعی تاجیک ها فروریخت و آنها در جهت منافع شخصی اقدام به معامله ی ارزشها و حقوق تاجیکهای کشور کردند. امرالله مبدل به دلقک اشرف غنی گردیده و نهایت در پس تحولات به یک شخصیت مطرود قومی مبدل شد، احمدضیای مسعود برای نزدیک شدن به قدرت به هر خواری و ذلتی تن داد. عطا نور مبدل به امپراپوف شد و چنان ابلهانه بارها و بارها معامله کرد و شکست خورد که تمام اعتبارش را از دست داد. فرزند استاد ربانی به دلیل ضعف به حاشیه رانده شد و در نهایت داکتر عبدالله به حیث مهره ی نفوذی الیت پشتون توانست همه را در یک چرخه ی باطل بگرداند. به همین دلیل امروز در پس تحولات اخیر، این شخصیتها فاقد دستآورد و با بی اعتباری سر در لاک خود فرو برده و جرآت حرف زدن از نام قوم خود را ندارند.
به میدان آمدن احمد مسعود شاید یک امید جدید باشد. هرچند احمد مسعود هنوز آزمونهای زیادی را که امکان سنجش توانمندیهای شخصی اش در زمینه ی رهبری را به ما بدهد، پشت سر نگذاشته، اما آنچه تا کنون از رفتار و موضعگیریهایش به نظر میرسد، شخصیت اش از استحکام لازم برای رهبری برخوردار است. قدرتهای سنتی حتی نزدیکان احمد مسعود به دلیل درخشش او در همین مدت کوتاه، نفوذ خود را در قدرت یافتن او، در خطر می بینند و به این علت تلاش زیادی از جانب این شخصیتها جهت تضعیف احمد مسعود درجریان است. برگ برنده ی احمد مسعود در این بازی پیچیده این است که او هیچ معامله گری در پرونده ی خود ندارد. برعکس تمام شخصیتهای که تاجیکی که علیه او صف بسته اند، بر بی اعتباری خود واقف هستند و به خوبی میدانند، رشد احمد مسعود در قامت یک رهبر، میدان را به کلی از آنها خواهد گرفت. با این همه هنوز زود است که احمد مسعود را به عنوان نقطه ی ثقل قدرت تاجیک ها حساب کنیم. او راه دشواری را در پیش دارد. با اینکه اکثر توده های تاجیک در پشتیبانی از احمدمسعود قرار دارند، اما پیچیده گی وضعیت و دشواری شرایط، امکان عمل زیاد را به او در حال حاضر نمیدهد، مگر اینکه شرایط منطقه و کشور بر اثر یک رشته تحولات و معادلات جدید، اندکی دچار چرخش شود.
در مقایسه با دهه های گذشته و حتی دوره ی جهاد، پراکندگی امروز تاجیکها بسیار بیشتر است. مراکز قدرت فرو ریخته و یک سردرگمی عجیبی همه را در خود پیچیده است. گروه روشنفکر و نخبگان رده ی میانی تاجیکها متاثر از وضع موجود همچنان در خلاء برنامه و استراتژی بسر میبرند. تحرکات میان این گروه ها بسیار آهسته و دلبستگی به برنامه های بزرگ کم دیده میشود. در واقع در گره گاه امروز تاریخ، تاجیکها از زود دست به کار نشوند و مبارزات شان را برای مقابله با تهاجم الیت پشتون که خیز برداشته تا همه ی هویت و حقوق این مردم را نابود کند، تیوریزه نکنند، اوضاع به صورت گام به گام به سمت خطرناک تری خواهد رفت و باخت شان در بازی خونبار افغانستان جبران ناپذیر خواهد بود.