توقف دختران پشت دروازه های مکاتب، مرگ غم انگیز یک نسل است. مرگی دردآور که حاصل تبانی تهاجم فرهنگ قبیله و تبانی روشنفکران غیر پشتون با فاشیزم است. انتظار برای تصمیم طالب به صدور مجوز برای دختران، انتظاری از روی کوری و حماقت بود. امروز ثابت شد که ما به درازای قرنها دچار کوری و ناآگاهی هستیم. پدیده ی که با کشتار جلو میرود و با اتکا به سنت فرسوده ی قبیله ای فکر میکند، چطور ممکن است حرفی از دانش و زندگی را بپذیرد و خودش مجوز توسعه ی دانش را صادر کند. از همان ابتدا مشخص بود که ماموریت طالب ایجاد بن بست دانش برای اقوام غیر پشتون است. در موازنه ی قدرت پشتونها ظرفیت استفاده از دانش را در حوزه ی فرهنگ خود برای مبدل کردن آن به عنصر قدرت، ندارد. فرهنگ پشتون دچار فرسودگی عمیق و سنت زدگی کور است. این فرهنگ به هیچ دانش را دشمن خود میداند. دانش عنصر تحول آور است و در نگرش قبیله ای امکان هر گونه تحول محکوم به دشمنی و نابودیست. صدور فرمان بسته نگهداشتن مکاتب تحت سیطره ی گروه تروریستی طالبان یک امر بدیهی بود و اقلن کسانی که مبنای فکری، رویکرد و ماموریت طالبان را در افغانستان میدانستند، از قبل یقین داشتند مکاتب همچنان بسته خواهد ماند. طالب یک بن بست است که سعی میکند همه را در یک چارچوب قبیله ای محصور کند.
طالب نماینده ی تام و تمام فرهنگ پشتون است. بیایید از خود بپرسیم وقتی در بیست سال گذشته فرصت مکتب رفتن برای زنان این سرزمین وجود داشت، کدام بدنه از جغرافیای فرهنگ پشتون حاضر شد این حق زنان را به رسمیت بشناسد؟ آنها به دلیل حاکمیت نگرش قبیله ای حاضر نشدند به زنان حق مشارکت در پروسه های دانش را بدهند. حتی این حق از جانب خود زنان پشتون که تحت سلطه ی فرهنگ پشتون در جنوب کشور تربیت شدند، هیچ میلی به پیوستن به قافله ی دانش نداشتند. با اینکه جامعه ی جهانی در دفاع کامل از توسعه ی دانش در درون افغانستان قرار داشت و سرمایه های عظیمی را صرف این حوزه کرد، علاوه بر آن نظام دموکراسی صوری حاکم اقلن به ظاهر در دفاع از دانش قرار داشت، چرا هیچ جریانی از درون زنان پشتون برای دفاع از چنین حقی شکل نگرفت. گذشته از مراکز شهرهای بزرگ که تحت پروژه های عظیم جامعه ی جهانی و نظارت مستقیم شان قرار داشتند و در کنار آن حدود پنجاه زن رسانه ای که نگاه پروژه ی به دانش داشتند و گاهی در رسانه ها از این حق زنان پشتون حرف میزدند، دیگر زنان پشتون که پرورده ی مناسبات قبیله ای هستند و در اطراف زندگی میکردند، هیچ تمایلی به تحصیل از خود نشان ندادند. هیچ جریانی از زنان پشتون شکل نگرفت تا رویکرد سنتی جامعه ی پشتون را نسبت به جایگاه زنان مورد نقد قرار داده و مطالبات دانش را پیگیری کند. برعکس همین مناطق با میل و رغبت از طالب به حیث دشمن دانش استقبال کردند و فرزندان خود را در خدمت جریان طالبان قرار دادند. حکم امروز طالبان نسبت جلوگیری از تحصیل و تعلیم دختران ناشی از تصمیم ملا هیبت الله و ملا غنی برادر نیست، بلکه این حکم ریشه در فرهنگ عقب افتاده ی پشتون دارد. آنها میلی برای تحصیل ندارند و این دشمنی با دانش را توسط یک گروه تروریستی میخواهند بر بقیه اقوام افغانستان تطبیق کنند. چرا کسی به ریشه های مسئله نگاه نمیکند؟ چرا اقوام غیر پشتون جایگاه سیاسی این رویکرد فاشیستی الیت پشتون را درک نمیکنند؟ خون پاشیده کودکان بر در و دیوار مکاتب از حملات انتحاری طالبان چه پیامی به همراه دارد؟ چرا صدها کودک را در درون مکاتب تکه تکه کردند؟ مشخص است که این سیاست تروریستی هدفی بزرگ را دنبال میکند و آن ریشه کن کردن دانش است. تصور کنید بیست سال دیگر فرصت دانش ورزی به مردم این سرزمین داده شود، الیت پشتون چه ابزاری برای مقابله با ملیونها زن دانش دیده ی تاجیک، هزاره، ازبک و غیره دارد؟ آنها میتوانند با حضور ملیونها زن که مطالبات شان را با ابزار دانش و آگاهی دنبال میکنند، روایت تمامیتخواهانه ی خود را دنبال کنند؟ مگر نه این است که چنین نیروی مثل سیل همه ادعاهای تمامیتخواهانه و قبیله محور را از پیش روی برمیدارد؟ من بارها تکرار کردم که الیت پشتون به دلیل عقب مانی های که جامعه ی پشتون در حوزه ی فرهنگ با آن دچار است، برای پیشبرد سیاستهای تمامیتخواهانه ی خود احساس ناگزیری میکند تا پروژه ی ریشه کن کردن دانش را در این سرزمین با هر توانی که دارد دنبال کند. محکوم کردن تنها چند رهبر تروریست طالب ما را از شناخت اصل مسئله وچالش دور میکند. باید درست و دقیق بنیاد چالش را دریافت و برای آن چاره جویی کرد. تمام این تصامیم روی یک برنامه ی سیاسی منظم که توسط تمام الیت پشتون دنبال میشود، طرح ریزی شده و از جانب هنرمند، نویسنده، تفنگ به دست و غرب دیده ی پشتون حمایت میشود. بگذریم از یک گروه کوچک پشتون که شاید با این تصمیم طالبان موافق نباشد، بحث ما رویکرد کلی الیت پشتون و قافله ی بیشمار نخبگان پشتون است که در یک صف با طالبان قرار گرفته اند. بهانه های مثل نوع پوشش غیر اسلامی و غیره فقط برای پنهان کردن اهداف شوم شان است. به لباس دخترانی که امروز پشت دروازه های مکاتب متوقف شده و اشک ریختند، نگاه کنید! لباس کدام شان حتی با سنتی ترین نگرش جامعه ی افغانستان مطابق نیست؟ دختران از آزادی خود گذشتند تا بلکه دانش بیاموزند، اما بیخبر از اینکه مشکل اساسی الیت پشتون با دانش است نه با لباس و غیره بهانه ی های که عنوان میکنند.
امروز ما در افغانستان شاهد مظلومیت بی انتهای یک نسل هستیم. نسلی که قربانی نگرش تمامیتخواهانه ی قبیله ای کرزی، اشرف غنی احمدزی، ملا عمر و گله های عظیمی از تروریستان شده است. باید زنان اقوام غیر پشتون یخن رهبران و الیت غیر پشتون را پاره کنند و بر دهن شان بزنند و آنها را به حیث جنایتکارانی که سرنوشت زنان را به مقام و منصب و امتیازات مالی فروختند، محاکمه کنند. در این میان هیچ یک از الیت و رهبران غیر پشتون برائت نخواهد داشت. همه در این جنایت عظیم دخیل هستند.
حاکمیت طالب و سلطه ی تفکر قبیله ای آغاز یک فاجعه است، نه انجامش. این فاجعه چند نسل بعد را نیز قربانی میسازد. برنامه ی الیت پشتون به پیشگامی رهبران تروریست طالب، زمینگیری صدساله ی غیر پشتونها در افغانستان است. چند نسل باید تاوان این فاجعه را بپردازند. ما با امری زودگذر مواجه نیستیم. این طرح چیده شده تا قدرت را بر اساس ظرفیت های قومی پشتون طراحی کند و چون دانش از زمره ی ظرفیت های است که فرهنگ پشتون امکان بهره وری از آن را ندارد، تصمیم برآن شده است تا به صورت دراز مدت از دسترس جامعه ی افغانستان دور نگهداشته شود.
بهتر است به جای مشغولیت به شاخ و برگ مسائل، در پی شناخت ریشه های دانش ستیزی طالبان در افغانستان باشیم. آنچه دانش را قربانی میکند، چگونگی نگرش به قدرت و حاکمیت در این سرزمین است.
ناگفته نماند که الیت پشتون فقط به ترمهای قدرت توجه دارد و مهمترین مسئله ای شان حاکمیت به هر قیمتی است، حتی اگر این قیمت دریغ کردن دانش از جامعه ی پشتون و بردن آن به قهقرای تاریخ باشد. این سیاست احمقانه ی شان باعث کوری همیشگی توده ی پشتون خواهد شد. شاید در کوتاه مدت مسئله ی قدرت را آن گونه که میل رهبریت پشتون است، شکل بدهد، اما در بلند مدت تاوان بزرگی بابت این تصمیم جنایت بار شان خواهند پرداخت. وای به حال نسل های بعدی پشتون که تحت رهبریت یک گروه تروریستی با نابودی مواجه میشوند.
چقدر امروز گریه های دخترکان این سرزمین پشت دروازه های بسته ی مکاتب دردآور است. خدای من مگر میشود جهان چنین جنایتی را با چشم های دریده نگاه کند و دم نزند!!
