قسمت آخر
درکنارتعدادی ازرهبران معاملهگر و ارزش فروش جامعه، لشکرکرایی دیگری مشمول: مهره های استخبارات داخلی و بیرونی، تجزیه طلبان، محل پرستان،سکتاریست ها، چهره های که خود و خانوادۀ شان دردوران اشغال امریکا و حاکمیت های دست نشاندۀ امریکایی دارای رزق و مقام بودند، خودشیفتگان، پوپولیست ها، نوکران آشکار و پنهان طالب و مزدورانی که نیاز به درمان روانی دارند، به طور اجرتی و کرایی پیکان زهرآلودشان را ازپشت به جبهۀ مقاومت فرومی برند. و کارشان صف شکنی و استخوان شکنی درونی است؛ پنجشیری را به جان بدخشی می اندازند، بدخشی را به گردن شمالی، شمالی را به گردن هراتی، هراتی را به جان مزاری…. علی الظاهر در تبلیغات این دسته ازافراد کرایی منطق تراشی های در رسانه های تصویری و مجازی به خورد مردم داده شود: جبهۀ مقاومت بدیل طالبان نیست، کدام برنامۀ روشن ندارد، ازمقاومت و جهاد حرف می زند و از ادبیات مدرن سیاسی استفاده نمی کند، خواهان تجزیۀ کشورنیست، برنامۀ فدرال و کنفدرال شدن کشور را ندارد…. در این میان تعدادی هم هستند که بر طبق وابستگی های استخباراتی خود، خواهان پیوستن جبهۀ مقاومت به یکی از شبکه های جاسوسی، پاکستان، امریکا، روسیه،چین … بوده اند. یعنی این که کشور به طورنوبتی از زیریک اشغال به اشغال دیگر درآورده شود تا عدۀ به نان،نوا و مقام برسند.
درپشت این اهداف تبلیغاتی بیشتر استخبارات طالبان و آی.اس.آی. قراردارد. در تمام این قیل و قال رسانۀ اگر از راه اندازی شوهای استخباراتی شبکه های جاسوسی که منظورشان جا انداختن مهره های استخباراتی شان در افکار عامه برای بازی های آینده است، بگذریم؛ این واقعیت نهفته است که وقتی بدیل طالبان وجود ندارد،جبهۀ مقاومت برنامۀ روشن ندارد، فدرالخواه کنفدرالخواه،تجزیه طلب و یک جریان مارکسیستی نیست؛ پس مخالفت سیاسی و قیام مسلحانه در برابر طالبان امربیهوده است. و نباید کسی در برابر طالبان خون وقربانی و هزینۀ آزادی را بدهد. دنبال کارخود برویم و دیگر دغدغۀ نداشته باشیم، تقدیرسیاسی مردم را از زمین به آسمان ببندیم و کاری به کارطالب نداشته باشیم. هدف همین است. طالب می کشد، چپاول می کند، زنان را در خانه زندانی کرده است و مال و ناموس مردم را ترکه و تقسیم می کند، فرهنگ، تاریخ، هویت و هست و بود جامعه را نابود می کند، حقش است و ما نباید کاری به کاری طالب داشته باشیم. چون بدیل نداریم!
خوب جبهۀ مقاومت بدیل نیست. بدیل کیست؟ چرا شما این بدیل را نمی سازید؟ این تبلیغات زهرآگین وقتی شمه ی از واقعیت را درخود می داشت که مدعیان این تبلیغات در صحنۀ سیاسی و نظامی حضور می داشتند و«نیروهای انقلابی» جامعه به آنها اقتدا می کردند. وقتی همه دود شده و به هوا رفته اند و یگانه امکان جامعه هم برای مبارزۀ آزادیبخش و نجات از تروریسم و فاشیسم نفی می شود، این شعارهای دهن پرکن به کجا منتج می شود؟ بقا و تداوم طالبان. اما دوستان! این فورمول ساده را به ادا و اطوار خاص انقلابی، فیلسوف مآبی، قلقله زبان و واژه های سُلمبه و قُلمبه و بازی با کلمات بیان می کنند. گاهی از درنصایح و موعظه پیش می آیند، طالب این کند و آن کند و چنان کند و چنین نکند. گویا که طالبان را همین عالی جنابان روی کار آورده باشند و یا هم دعوای خاله بچگی ازیک مخرج مشترک آی.اس.آی. را با طالبان دارند و بر آنان ناز و نخره می فروشند. دوستان، جبهۀ مقاومت ملی یک نیروی ملی ـ مذهبی، تحول طلب و آزادیخواه است. و خاستگاه فکری و سیاسی آن همان است. شما چی انتظاری از آن دارید؟ اگر شما بهتر می توانید مبارزۀ سیاسی و قیام آزادیبخش علیه گروه های تروریستی و فاشیستی را رهبری کنید، بفرمایید، منتظر چی استید؟ همان هایی که سرنی پنجشیری ستیزی را بلند کرده اند، نمی توانند بدون پنجشیر از محلات خود دست به قیام بزنند؟ صومعه نشینان ما که بزرگی آسمان را از روزن خانه قیاس کرده اند، بلد اند مبارزۀ سیاسی را تا حد هرزه گویی تقلیل بدهند.
اگرازحرف و حدیث های تبلیغات فیسبوکی و فضای رسانه های مجازی بگذریم که این دوستان تاجیک اندیش و فارسیوان! ایجاد کرده اند؛ هیچ کدام ازاین گروه ها نه برنامه برای انقلاب،اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دارند، نه برای تجزیه و نه برای فدرال شدن و نه مبارزه با فاشیسم و تروریسم. صرف یک مشت حرفهای نسیه و مفت است که تحویل جامعه می دهند و دین « روشنفکری وروشنگری» را ادا می کنند. این شعارها بیشتر از نام جامعه و اتنی تاجیک بیرون داده می شود، که خود هیچ منفعت سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در این لاطایلات ندارد. اگر از گروه های فیسبوکی و فعال در رسانه های مجازی بخواهیم که در روی نقشۀ افغانستان همان ایالت فدرالی تاجیکان را ترسیم کنند و یا جغرافیای سیاسی را برای تاجیکان نشان بدهند که در تجزیه نصیب شان می شود و یا کنفدریشن تاجیک را در روی نقشۀ کشورنشان دهند و یا برای حل معضل اجتماعی، تباری، زبانی،فرهنگی و سیاسی یک برنامۀ عملی ارایه کنند، با دلیل تراشی، بازی با کلمات، لقلقۀ زبان و تامات بافی از کنار آن رد می شود. ارایه طرح فدرال، کنفدریشن و تجزیه برای یک جامعۀ که در سرتاسر کشور تقسیم است، به جزخودکشی سیاسی، اتنیکی، فرهنگی و زبانی معنی دیگری برای جامعۀ تاجیک ندارد.
باید خاطر نشان گردد که تعدادی از جریانهای قومی ـ سیاسی و رهبران اقوام که دنبال تجزیه کشور از طریق فدرالی شدن برای وصل شدن با جوامع و اقوام هم تبارشان دربیرون از کشور اند، رویکش اهداف خود تعدادی از تاجیکان مزد بگیر را به عنوان حنجرۀ خود کرایه کرده اند. یادمان نرود که در پشت سر این شعارها آی.اس.آی. و تعدادی ازسازمان های استخباراتی بیرونی قرار دارد، تا بجای یک کشور در گام نخست با چند جزیرۀ قدرت روبرو شده و در فرجام صاحب همه شوند. دوستان! مگر از غیر از تجزیه، کنفدریشن و فدریشن راه حلی دیگری برای نامتمرکزساختن ساختار قدرت وجود ندارد؟ یا کورگره تمام راه های نامتمرکزسازی به فدرال و تجزیه بستگی دارد؟! وقتی تجزیه و کنفدریشن می خواهیم چی ارتباطی به نامتمرکزشدن قدرت دارد؟
دوستان! احمد مسعود رهبرجبهۀ مقاومت را بگذارید که کارخودش را بکند. اگر واقعآ شما می خواهید در برابر طالبان بیایستید نیاز به تخریب و توطیه علیه احمد مسعود نیست. در هرجغرافیه ی که تشریف دارید: بدخشان، تخار، بلخ، بغلان، پروان، کاپیسا، هرات و یا هر جایی دیگر، می توانید جبهه بسازید و مقاومت را سازمان بدهید. کی گفته که شما حق مقاومت را ندارید، مگر کسی مانع تان شده است؟ چرا نامردی، بزدلی، جبن و معامله گری تان را با سفسطه بافی پنهان می کنید. همه می دانیم و می دانند که ایستادن در کازار نبرد و قیام مسلحانه آزادیبخش و دادن خون و قربانی کارنامردان و شبکه های استخباراتی نیست. اگرشهامت ایستادن را ندارید حد اقل کسانی که می ایستند، با چنگ و دندان به جان آنها نیفتید. وقتی شما ازپوسته و رشتۀ محلی تان بیرون نمی شوید، فدریشن ساختن، کنفدریشن ساختن و تجزیه و همه این اراجیف را تنها برای دهکدۀ خودتان در نظر دارید؟! نکند برای تان وعده داده شده باشد که کشور را دیگران تقسیم و ترکه می کنند و ادارۀ یک پارۀ آن را به شما واگذار خواهند کرد!
پایان