بهمن سپهر
سفر داکتر عبدالله عبدالله رئیس شورای مصالحه ی ملی افغانستان به پاکستان در روزهای اخیر و پذیرایی بسیار خاص از وی، با خوشبینی ها و بدبینی های زیادی در داخل افغانستان همراه شده است. مهمترین موضوعی که اساس مباحث را در این زمینه تشکیل میدهد، لحن متفاوت مقامات پاکستان در رابطه با قضایای افغانستان است. این بار مقامات پاکستانی خلاف ادبیات سیاسی گذشته با نوعی فروتنی، از تغییر نگرش پاکستان نسبت به تحولات افغانستان سخن زده اند. خوش بین های داخلی موضعگیری جدید پاکستان را چرخش سیاسی این کشور تلقی کرده و به این باور اند که احتمال تغییر موضع سیاسی پاکستان در رابطه با افغانستان جدی است و این نوعی فرصت برای سیاستمداران ماست تا از این استفاده کنند. بدبین ها اما با نوعی بی اعتمادی نسبت به نگرش پاکستان به افغانستان، نگاه کرده و از عینک تیوری توطئه قضاوت میکنند.
اثبات اینکه کدام یکی از نظرگاه ها در مورد سیاست جدید پاکستان به واقعیت امر نزدیک است، بسیار دشوار میباشد و نیاز به مطالعه ی رفتارهای این کشور در میدان عمل در آینده دارد، اما آنچه اکنون به عنوان واقعیت در برابر ما قرار دارد، چه قدر منطق امکان تغییر سیاست پاکستان در قبال افغانستان را توجیه میکند؟
چه چیز در دستگاه سیاستگذاری پاکستان دچار تغییر شده است؟
داکترعبدالله در راس یک هیت وارد پاکستان شد
در بازی های منطقه ای مهمترین مهره ی پاکستان، سازمانهای تروریستی ریشه دار تحت قیمومیت این کشور است که به حیث ابزار از آن سود میبرد. از منازعه ی دیرینه ی پاکستان با هند روی قضیه ی کشمیر تا جغرافیای به خون نشسته ی افغانستان هر فتحی نصیب پاکستان شده، حاصل جنگ و خشونت این سازمانهای ویرانگر میباشد. در دشوار ترین شرایط هم پاکستان موفق به حفظ مالکیت خود بر این سازمانها شده و حتی بعد از یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ توانست علی رغم بسیج جهانی علیه تروریزم، با یک بازی چند گانه، این سازمانها را زنده نگهدارد و دوباره وارد بازی منطقه ای سازد. چیزی که جهان از پاکستان انتظار داشت و مردم افغانستان نیز همواره خواست شان بوده است، موضوع برچیدن بساط رهبریت و حمایت این سازمانهای ویرانگر میباشد، اما به دلیل نقش بنیادی این سازمانها در دستگاه سیاست خارجی پاکستان، هم جهان و هم مردم را بی پاسخ گذاشت.
اگر بناست چرخشی در بینش این کشور نسبت به افغانستان پدید آید، ناگزیر پذیرش کشیدن خط بطلان بر این سازمانهاست که به عقیده ی من هیچ اتفاق ویژه ی نیافتاده تا جای سود دهی این نیرو را برای پاکستان پر کند. طالبان به این دلیل در دو سال گذشته در میدان سیاست افغانستان توانستند جایگاه شان را ارتقا بدهند که پاکستان با تجربه ی دیرینه و هوشیاری زیاد این مهره را در بازی منطقه جای درستی نشانده و به موقع حرکت اش دهند. موضع سخت و غیر قابل انعطاف طالبان در قطر که امروز مسیر ادامه ی مذاکرات را سد کرده، بی هیچ تردیدی از جانب پاکستان تعیین شده است. با وجود چنین واقعیت بزرگی آیا امکان تغییر شبانه ی سیاست پاکستان در قبال افغانستان میرود؟؟ مسلم است که افغانستان برای پاکستان همچنان حیات خلوت تلقی میشود. صحبت های جنرال درانی رئیس پیشین آی اس آی با تلویزیون ایران انترنشنل در روزهای اخیر به روشنی تداوم سیاست گذشته ی پاکستان را بازگو میکند.
شاید آنچه باعث شده تا پاکستان به بزرگ نمایی داکتر عبدالله اقدام کند و حتی مقامات پاکستان از ادبیات بسیار نرم و منعطف در این سفر عبدالله به این کشور استفاده کنند، با صف بندی های داخلی افغانستان در جبهه های سیاسی کنونی مرتبط باشد. به نظر من نقطه ی محوری بحث قدرت در افغانستان امروز حول لجبازی های اشرف غنی میچرخد. شخصیتی که قدرت را گرو گرفته است و از هر ابزاری برای حفظ آن استفاده میکند. دلیل اصلی مخالفت پاکستان با اشرف غنی هنوز روشن نیست. نظریات زیادی در این زمینه ارائه شده، اما هیچ کدام منطق محکمی ندارد. اشرف غنی شخصیت ارزشگرای ندارد که به این دلیل با منابعی ناسازگار افتد. تنها سود مالی و جایگاه در قدرت، ارزشهای اشرف غنی میباشند که هر منبعی تظمین کند، وی مطیع میشود. اما چرا پاکستان یک چنین شخصیت آماده به معامله را پس میزند، روشن نیست.
داکتر عبدالله میتواند نقش مهره ی فشار بر اشرف غنی را بازی کند. استقبال پاکستان از داکتر عبدالله و بزرگنمایی خاص اش در این شرایط، شاید ریشه در همین امر داشته باشد. تقویت داکتر عبدالله در روابط خارجی اشرف غنی را از شرایط فعلی هم بیشتر در انزوا قرار خواهد داد. از مدتی به این سو منابع امریکایی در فرصت های مختلف نارضایتی خود را از اشرف غنی ابراز کردند. رابطه ی اشرف غنی با کشورهای همسایه به صورت عموم پرچالش و بر اساس بی اعتمادی میچرخد. اوضاع داخلی از هر جهت خلاف اشرف غنی در جریان است. تنها ابزار باقی مانده برای غنی جهت فشار برای سهیم شدن در بازی آینده، ارگ ریاست جمهوری افغانستان است. اکنون مسند شورای عالی مصالحه در دست داکتر عبدالله است و طوری به نظر میرسد که نگاه موافق بین المللی هم برای تعقیب روند صلح مهیاست. این یعنی فراهم شدن تمام اجزای روندی که امکان حذف اشرف غنی را از بازی به دسترس قرار داده است. بی گمان در روزهای آینده فشار روی اشرف غنی بیشتر میشود و داکتر عبدالله با پشتیبانی منابع ذکر شده، جبهه ی محکم دیگری را در داخل، علیه اشرف غنی شکل خواهد داد. میماند این پرسش که بنا به تجربه ی رفتار نرم و بی بخار داکتر عبدالله در بازی های گذشته، آیا این دستگاه های خارجی در انتخاب خود دچار اشتباه نشده اند؟