قسمت دوم
نیروهای مخالف عمران خان غالباً احزاب بنیادگرا و گروه های افراطی دینی هستند. این گروه ها به لحاظ سنتی تحت نفوذ ارتش میباشند. سازمانهای اطلاعاتی و نظامیان پاکستان رابطه ی بسیار عمیق با منابع غربی از جمله انگلستان و امریکا دارند. نقش منابع غربی در شکل دهی جریان های سیاسی داخلی پاکستان از طریق همین سازمانها اعمال میشود. گروه های افراطی به عنوان بازوهای قدرتمند ارتش پاکستان در منطقه از کشمیر تا افغانستان عمل میکنند. رابطه میان افراطگراهای دینی و سازمانهای امنیتی پاکستان به شمول آی اس آی (سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان) باعث شده تا پاکستان به حیث سقف حفاظتی این گروه ها عمل کند. از پیدا شدن اسامه بن لادن در ایبت آباد پاکستان تا استقرار قرارگاه های اصلی سازمانهای تروریستی خطرناک همچون لشکر جهنگوی، لشکر طیبه، سپاه صحابه، جماعت الحرار، داعش، گروه حقانی، تحریک لبیک، القاعده و غیره. آمار بلند سازمانهای تروریستی در پاکستان، نشان میدهد که زمینه برای رشد و سودجویی از عنصر تروریزم در اتاق فکر پاکستان بسیار گسترده است. سیطره ی ارتش و سازمانهای اطلاعاتی ذیل آن بر لیست بلند بالای این سازمانهای تروریستی، مشخص میسازد که هم به لحاظ کمی و هم به تسلط بر قاعده ی بازی در داخل پاکستان، ارتش بسیار قدرتمند است. بناً هر گونه امکان اعمال فشار بر طیف سیاسی پاکستان را در دایره ی قدرت خود دارد. نگاه پاکستان به ابزار تروریزم یک نگاه کاربردی و دورنمایی ست، به همین دلیل استراتژی تولید و کنترل نیروهای افراطگرای دینی با هدف مشارکت در بازی منطقه ای در همدستی با منابع غربی به خصوص ایالات متحده ی امریکا و انگلیس را چند دهه است پیگیری میکند. سازمانهای تروریستی شبیه تیغ دو دم عمل میکنند. اگر دقیق و پیگیر مدیریت نشوند، به سادگی تغییر مسیر داده و نقش تهدید علیه مرجعیت اصلی خود را ایفا خواهند کرد. این همان ابزاریست که پاکستانی ها از یکسو توانستند بابت کنترل آن از جهان باج بگیرند و از سوی دیگر برای پیشبرد برنامه های خشونت محور سیاسی و نظامی قدرتهای بزرگ ارائه ی خدمت داشته باشند. جهان به حق پاکستان را پدر تروریزم منطقه می نامد. این کشور تبحر خاصی در استفاده از ابزار تروریزم در بازی منطقه دارد و نشان داده که هر گاه بخواهد امکان به آشوب کشیدن منطقه را دارد. کمیت عظیم نیروهای بنیادگرا که با سیاستگذاری های ویژه ی تربیت و آماده شده اند، دستمایه ی بزرگی برای پاکستانی هاست تا پیوسته برای تحکیم جایگاه شان در منطقه آن را مورد استفاده قرار دهند. لازم به یادآوریست که پاکستان پیوسته از مبارزه اش با سازمانهای خطرناک تروریستی منطقه به دیگر کشورها میگوید، اما واقعیت امر این است که جریانهای تروریستی منطقه، خصوصاً سازمانهای که در پاکستان مرکزیت یافته اند، کارت بسیار ارزشمندی برای پاکستان در بازی های منطقه بوده که در صورت عدم موجودیت چنین کارتی، دست پاکستان در چانه زنی های منطقه ای، به شدت خالی بود.
نظر قمر باجوا فرمانده ی ارتش پاکستان در مورد جنگ اکراین لزوم برقراری صلح بود، اما عمران خان در سفرش به روسیه موضعی بسیار متفاوت ازباجوا اتخاذ کرد. این درواقع برهنه شدن کشیدگی میان صدر اعظم و ارتش پاکستان روی سیاست خارجی آن کشور است. سیاست خارجی پاکستان همیشه متاثر از تصامیم ارتش بوده و دولت غیرنظامی اسلام آباد با قرار گرفتن در تنگنا، همواره مجبور به رعایت نظر ارتشی ها شده، چه در غیر آن واکنش ارتش بقای دولت غیرنظامی را به خطر انداخته است. مجموعه ی از تضادها این بار نیز ارتش و دولت غیرنظامی را در برابر هم قرار داده و به نظر میرسد تا این جای کار ارتش همچنین گذشته موفق تر دیده میشود. هرچند حرکت روی خط باریک رابطه با چین و روسیه از یکسو و از طرف دیگر با ایالات متحده ی امریکا در بحبوحه ی داغ شدن تقابل میان این دو بلاک، نمیتواند تصمیم دولت غیرنظامی پاکستان باشد و حتماً فیصله ای جمعی ارتش و طیف سیاسی پاکستان است، اما تجربه میگوید، در نهایت چگونگی مدیریت این روابط و حفظ توازن و حرکت در پیچ و خم این بازی خطرناک، باید تحت نظر و تصمیم ارتش انجام شود. بناً موضعگیری عمران خان در زمینه ی سیاست خارجی، خلاف نظر فرمانده ی ارتش قمر باجوا، نشان دهنده ی تلاش دولت غیرنظامی پاکستان برای ایجاد یک ساحه ی مستقل برای خود در فضای به شدت نظامی زده ی دولتداری در پاکستان است. لحن تند عمران خان در مورد غرب در ماههای اخیر خصوصاً در موضوع ساز و کار رای عدم اعتماد در پارلمان آن کشور، خطر تضعیف رابطه ی ارتش پاکستان با دوستان و شرکای استراتژیک غربی شان را ایجاد کرده است. ارتشی های پاکستان به خوبی پیآمد چنین امری را میدانند. بناً طبیعی ست که در قبال آن واکنش جدی نشان دهند. اکنون عمران خان مثل بسیاری از رهبران سیاسی گذشته ی پاکستان روی لبه ی برنده ی تیغ در حال تلاش برای بقاست. از هم اکنون مشخص است که این بازی قطعاً به نفع عمران خان تمام نخواهد شد، چون وضعیت منطقه از حساسیت بسیار زیادی نسبت به گذشته برخوردار است و ارتش پاکستان نمیخواهد ریشه های سیاستگذاری های چند ساله اش در بازی طیف سیاسی پاکستان بسوزد. همچنانکه بقای سیاستمداران پاکستانی در قدرت وابسته به نظر ارتش است، بقای تسلط ارتش پاکستان بر منابع خطرناک بنیادگرایی و سازمانهای فرامرزی تروریستی نیز وابسته به نظر غربی هاست و در صورت تضعیف سلطه ی ارتش بر منابع بنیادگرایی فعال، بی هیچ تردیدی پاکستان در سیلاب حاصل از آن پارچه پارچه خواهد شد. به نظر میرسد مردم پاکستان تا حدی از قُلدری های ارتش و بی ثباتی دراز مدت سیاسی که منجر به گسترش فقر و فساد و ناامنی در این کشور شده است، خسته شده اند. صف آرایی نیروهای سیاسی پاکستان در برابر ارتشی های این کشور این بار با حمایتهای بیشتر مردمی از طیف سیاسی همراه است. بناً تصور نمیرود به زودی کشمکشهای جاری در درون پاکستان خاتمه یابد.
ادامه دارد…