قسمت دوم
سکوت نخبگان هزاره در قبال کشتار مردم تاجیک و به همین ترتیب سکوت شان در قبال کشتارها تاجیکان در تاریخ یکصد و پنجاه ساله ی جنایت حاکمیت های پشتون، این روزها دغدغه ی عمیق نسبت چگونگی نگرش این گروه را به مسئله ی عدالت و حقوق بشر مطرح میکند.
دو امر بسیار جدی را میتوان در چنین موضعگیری دید.
اول تقلیل مسئله ی حقوق بشر و عدالت در دایره ی یک تبار. از نبشته ها و متون تولید شده توسط اغلب نویسنده های هزاره به نظر میرسد که تنها یک گروه در افغانستان مورد قلع و قمع قرار گرفته اند و مظلوم واقع شده اند، بقیه همه در مقام ظالم یا همدست ظالم قرار دارند. به همین دلیل تمام تاکید بر این است که تاریخ را در محور مظلومیت یک گروه روایت کنند و بی اعتنا از کنار مجموعه جنایاتی که علیه دیگران شده است، بگذرند. همانطور که در بالا شرحش آمد و میتوان در تمام متون تاریخ اسناد آن را دریافت، تاجیکان همچون هزاره ها مورد قتلعام، غصب زمین، طرد شدن از سرزمینهای شان و … از جانب همان منبعی شده اند که نخبگان هزاره عامل مظلومیت و ستم بر خود میدانند، اما اغلب نویسنده های هزاره با انکار آگاهانه، ستم بر تاجیکان را نادیده میگیرند و مسئله ی ستم را یک تجربه ی مشترک نمیخوانند. آیا میشود چنین انکاری را ناشی از عدم اطلاع از موضوعات تاریخی دانست؟ من باور دارم که نویسندگان هزاره افرادی آگاه بر مسایل تاریخی هستند. آنها شاید یک سروگردن بالاتر از اقوام دیگر در زمینه ی مطالعات تاریخی ایستاده اند. پس چنین غفلتی آگاهانه است و در پشت خلق چنین روایتی علل یا دلایلی وجود دارد.
در واقع نقطه ی عزیمت این روایت همنیجاست.
ساماندهی چنین روایتی از تاریخ توسط اغلب نویسنده های هزاره و قوام چنین نگرشی در میان تودهها و نسل تحصیلکرده، قطعاً تاثیراتش را روی زمینه های مختلف میگذارد.
ابتدایی ترین تاثیر این روایت فربه شدن این تصور است که هر گونه حمایت و همصدایی با گروه های تباری دیگر، حتی اگر همسرنوشت ما باشند، در واقع کمک به قدرت گیری نیروی ست که ممکن است فردا همین کاری را با ما بکند که پشتونها میکنند. طبیعی ست که یک تبار مظلوم و مورد کشتار واقع شده، به لحاظ درونی دچار یک گونه ترس مزمن نسبت به هر گروه دیگر میشود که حتی این ترس مزمن ممکن است منجر به کاهش یا حتی قطع رابطه ی ذهنی گروه قربانی با واقعیت عینی شود. زدودن این فضای توهمی مسوولیت روشنفکر است تا واقعیت را آنگونه که هست، برای توده ها به تصویر بکشد. واقعیت این است که تاجیکان هرگز در مانیفست خود سیاست حذف و کشتار هزاره ها را نداشتند و تا کنون هم چنین سیاستی از جانب تاجیکان در طول تاریخ دیده نشده است. نخبگان و سیاستگذاران پشتون بیش از صد و پنجاه سال است سیاست حذف هزاره ها را دنبال میکنند و اکنون نیز این سیاست جریان دارد و قطع نشده. سیاست پشتونیزم بر مبنای همان فرهنگ و مناسبات و نگرش خاص خودشان نسبت به دیگران معنا دارد. وقتی تاجیکان نه چنین سیاست داشتند و نه دارند، چرا بعضی روشنفکران هزاره به جای بیان واقعیت امر، تلاش میکند این توهم تاجیک هراسی را عمیقتر و پر دامنه تر سازند؟ حالا تعدادی از قلم به دستهای هزاره مینویسند ما همواره تاجیکان را حمایت کرده ایم و در برابر، آنها به ما خیانت کرده اند. کدام حمایت؟ کدام خیانت؟. نهایت حرف شان هم به داکتر عبدالله عبدالله میرسد که ما حمایت کردیم و این یعنی حمایت ما از تاجیکان. خیانتی که داکتر عبدالله به هزاره ها کرد، به تاجیکان هم کرد. هم تاجیک و هم هزاره فریب خوردند. چرا باید منت حمایت از عبدالله را سر تاجیکان بگذارید؟ داکتر عبدالله یک پشتون است و در نهایت هم به آغوش قوم خود پناه برد. در ثانی، حمایت از عبدالله سیاست رهبران تان بوده که براساس منافع خود انجام داده اند. مقصد رهبران تان حمایت از تاجیکان بوده یا منافع گروهی شان؟ و دیگر اینکه همانقدر که داکتر عبدالله از جانب هزاره ها حمایت شد، همین اشرف غنی احمدزی و کرزی نیز از طرف هزاره ها حمایت شدند. این در واقع نوعی بازی سیاسی خودتان بر بنای منافع تان بوده، نه حمایت از تاجیکان بر اساس یک نگاه تاریخی-سیاسی.
بعضی از اتاق های فکر هزاره ها باورشان این است که بگذارید پشتونها با تاجیکها بجنگند و در نهایت سودش به جیب ما میرود. یعنی پشتون و تاجیک را همسنگ هم نسبت به خود میدانند. برای همین تضعیف هر کدام را به نفع خود میخوانند. این خوانش ناشی از کوری تاریخی عمیق است. کوری که حتی اجازه نمیدهد واقعیت جاری میدان را در امروز درک کنند. فرض بگیرید طالب و الیت پشتون با استفاده از امکانات به دست آورده، موفق میشود تاجیکان را سرکوب کند و صدای عدالت طلبی و حق خواهی را در میان شان خاموش کند و با کشتار توان شان را تضعیف کند، آیا میدانید مرحله ی بعد نوبت شماست و به راحتی بیشتری میتوانند دمار از روزگار شما در آورند؟ اینکه الیت پشتون نخواسته خودش را در یک زمان در چند جبهه درگیر کند، معنی اش این نیست که کل تاریخ دروغ بوده و شما مصونیت خواهید داشت، یا اینکه میتوانید بعداً شما به تنهایی جواب این گله ی عظیم وحشی را بدهید! چه چیزی این اطمینان را به شما میدهد که با وجود این همه واقعیت برهنه در میدان، فکر کنید پشتونیزم دیگر با شما کاری ندارد؟
مرحله بندی تکمیل سیاست حذف اقوام و فرهنگ زدایی در اتاقهای فکر پشتون، به دلایلی تاجیکان را در اول قرار داده است. با ختم این مرحله، مستقیم سراغ شما خواهند آمد. بهتر است این را به یاد داشته باشید
مخرب ترین تاثیر روایت خلق شده توسط بعضی از نویسنده های هزاره این است که نیروی مقابله با تمامیتخواهی پشتونیزم را به دسته های کوچک تقسیم میکند و در نهایت توان شان را در منازعات داخلی و میان تباری ذایل میکند. همین روایت است که امروز ما به جای درک همسرنوشتی توسط همه ی تاجیکان و هزاره ها، بیشتر با زبان تند و زننده ی علیه همدیگر مواجه هستیم. بی شک در میان هزاره ها و تاجیکان افرادی فاشیست، خائن و فرصت طلب وجود دارند. این روایت بهترین فرصت برای چنین افرادیست تا جولان دهند و دامنه ی تخریب شان را بیشتر سازند. محتوای بازی این مشت فاشیست در هر دو طرف همین چیزهاست. تاسف بار است که کسانی به جای تنگ کردن عرصه ی جولان اقلیت فاقد اخلاق و معامله گر در میان تاجیک و هزاره، برای شان راه تخریب را هموار میکنند.
ادامه دارد