نذیر رها
قهرمانهای جوامع حاصل تقارن عوامل متعدد در گره گاه های خاصی از تاریخ اند. گره گاه های که مطالبات و نیازمندی های روانی و عینی ظرفیت های یک یا چند گروه انسانی را در محور خاصی به هم میرساند و به دنبال نقطه ی مشخصی برای تبلور این نیرو، به تکاپو میافتد. اینجاست که قرعه ی فال به نام کسی میافتد که چه به لحاظ شخصیتی و فردی و چه به لحاظ پشتوانه تاریخی و پیشینه، ظرفیت لازم برای بازتاب تمام و کمال آن خواسته های سرگردان مردمی را داشته باشد. نمیتوان به روشنی الگوی مشخصی از قهرمان ارائه دارد، چرا که قهرمان بیش از اینکه برساخت عمل و تجربه ی فردی خود باشد، مخلوقی برآمده از علتهای متعدد است، که تنها یکی از آنها به تجربه و خصوصیات شخصیتی فرد منتخب برمیگردد.
بدون تردید مسعود یک قهرمان است. از کوههای سر به فلک کشیده ی پنجشیر تا جبر متعلق بودن به تباری که زخم تهاجم و ستم چندصد ساله را به پیکر خود دارد، تا صف بندی های جهانی قوه های جهنمی دنیا و دهها مورد دیگر به علاوه ی مناسب بودن خصوصیات شخصیتی اش، همه برای مبدل شدن مسعود به یک قهرمان در دوره ی خاص به همرسید و مسعود از بطن چنین اوضاعی هویت یافت.
جامعه ی توده ای به لحاظ خصوصیت، میل به تمرکز تعلق و نیرو دارد. توده ها از این رو توده شمرده میشوند که هر عضو هویت و قدرت خود را از بدنه ی جمع میگیرد و میل به احاله ی قدرت تصمیم گیری های سرنوشت ساز به جمع دارد. به همین دلیل جوامع توده ای میدان باز جولان دیکتاتوریها و قدرتهای مطلقه هستند. چیره گی احساسات و عاطفه بر عقلانیت در توده ها، از آنها خمیرمایه ی برای فرو رفتن در تنورهای سوزنده ی مختلف ساخته و تقلید به حیث رویکردی عام، بنیاد این نگونبختی ست. جامعه ی توده ای همانقدر به دنبال نان میگردد که بیش از آن در پی قهرمان سازی ست. من جامعه ی توده ای را میتوانم گرسنه تصور کنم، اما بی قهرمان نه. این قهرمان حسب خصوصیت اوضاع ممکن است به لحاظ وجاهت شخصیتی و قاعده ی نفوذ، کسی در جایگاه رهبری همه ی افراد یک گروه یا یک شهر یا محل نباشد، اما کمیتی از افراد سرگردان در دایره ی فعالیت های کوچک باشند، که خواهش قهرمان طلبی توده را به صورت جعلی اشباع میسازند. درست مثل آنچه امروز در جامعه ی توده ای افغانستان با آن رو به رو هستیم. قهرمانهای پوشالی با محدوده ی فعالیت اندک و بزرگنمایی های بی حد و حصر و جعل سازی های انبوه. ظاهر سازی های عوام فریبانه دستمایه ی اصلی این تیپ قهرمانها میباشد. قهرمانهای پوشالی زاده ی عطش کور روانشناختی در شرایط خاص اجتماعی هستند که در واقع نقش پاسخ را به عهده دارند. پاسخی که توده ی کور دیوانه وار به دنبال دست یافتن به آن است. آنها در عینیت چیز ارزشمندی برای ارائه ندارند، فقط این بود شان است که عطش قهرمانخواهی مردم را اشباع میکند. آنها روی صحنه به بازی بیروح و فاقد ارزش خود مشغول اند و ناظرین با وقوف به دروغین بودن نقشها در صحنه ی نمایش، به ستایش شان میپردازند، چرا که در واقعیت امر، در چنین وضعی، مردم ناظر هوشیار بر فرایند عمل نیستند، بلکه به دنبال اشباع میل درونی شان میباشند. همین میل کور باعث میشود تا توده در غالب اوقات برای اشباع خود دست به تحریف واقعیت بزند و یا نسبت عمل با اخلاق و ارزشهای مورد پسند جمع را مطابق میل خود بازسازی کند.
من با اینکه مخالف ذات پنداری مفهوم قهرمان هستم، اما به شاخص بندی و ارزشگذاری بر مولفه ی قراردادی قهرمان در اجتماعات انسانی باور دارم.
قهرمانهای که با عینیت نسبت توجیه پذیر دارند و گروهی دیگر که برپایه ی جعل واقعیت هویت می یابند.
قهرمان کیست؟ شاید در ابتدای امر پاسخ به این پرسش خیلی دشوار به نظر نرسد، اما با ورود به حوزه ی معرفت شناسی و رفتارشناسی این پدیده، اشکالات رسیدن به پاسخ مشخص، آغاز میشود. اجازه بدهید در اینجا از بحث معرفت شناسی مفهوم قهرمان بگذریم و قهرمان را حسب اعتبار قراردادی آن در حوزه ی اجتماع به بحث بگیریم. ورای هر جداسازی، قهرمانها یا از عینیت فرا میآیند، یا از افسانه ها، اما هر دو به لحاظ کارکردی یک نقش دارند و آن استحکام ذهنی یک رشته ارزشهاست که غالباً نقش هویتی دارند و باید تداوم یابند. قهرمانی که از عینیت فرامیآید، جایگاه خود را با تاثیرگذاری بر واقعیت های ماحول اش، بر مبنای یک ارزش نسبتاً ماندگار (حداقل برای مردمش) اثبات میکند. قهرمان مولود افسانه اما کارکردی پیچیده تر دارد. رویکرد عینی اجتماعات به قهرمان سازی به ما میگوید قهرمان لزوماً یک پدیده ی اخلاقی نیست، چون حاصل درک گروهی ست و الگوی واحدی حتی در زمینه ی ارزشهای اخلاقی برای تمام گروه های انسانی وجود ندارد و در حوزه های دیگر مثل فرهنگ، هویت و تاریخ گاهی این فاصله ها به حد تضاد میرسد. چنگیز مغل قهرمان مغلوستان است، بیرون از قاموس مغولها، در همه کتابهای تاریخ ملل دیگر، چنگیز یک متجاوز قاتل پنداشته میشود. یا مثل احمدشاه درانی که مردمش او را قهرمان میخوانند و برای دیگران جایگاهی غیر از این دارد. ظهور قهرمانها رابطه ی مستقیم با .چارچوبه های اخلاقی، ارزشی و مناسبات اجتماعی دارد
ادامه دارد……