نذیر رها
وقتی انگیزه ی توده ها برای واکنش جمعی در برابر حکومت، به هر دلیلی اوج گرفته باشد، هر پدیده ی میتواند به حیث بهانه، نقش زمینه ساز جهت تهدید نظام از جانب توده ها، ایفا کند. توده های ایران به دلایل متعدد، مستعد واکنش در برابر نظام حاکم هستند. وضعیت اسفبار اقتصادی، فاصله ی الگوهای زیستی اکثریت شهرنشینان ایران با الگوهای تحمیلی نظام استبدادی حاکم بر اجتماع، فشار مضاعف روانی بر مردم در سالهای اخیر و روش برخورد نظام حاکم با مخالفین و لایه های لیبرال جامعه ی ایران، همه علل مستعد بودن جامعه ی ایران به واکنش علیه گروه حاکم میباشد. در چنین شرایطی هر اتفاق نقش یک بهانه را دارد، چرا که مردم به نقطه ی جهت تمرکز نیرو و توجه نیاز دارند و آن نقطه هر اتفاق، مورد یا مسئله میتواند باشد. به گونه ی مثال مرگ مرتضی پاشایی یک خواننده ی میان رده در ایران بهانه ی برای حضور ملیونها نفر در خیابان ها شد. تعداد طرفداران مرتضی پاشایی در ایران قبل از مرگش به مراتب کمتر از بعد از مرگش بود. پاشایی موضوع یک همدردی عمومی قرار گرفت و جامعه مرگ او را بهانه ی قرار داد و در نهایت بعد از مرگ تا مدتی محبوب تر از پیش از مردنش شد. در واقع مردم به این وسیله انرژی تراکم شده در درون شان را تخلیه میکنند.
بلند بودن گراف تنش میان مردم و گروه حاکم در ایران در سالهای اخیر هزاران قربانی برجای گذاشته، تا جایی که در دو سال گذشته حرکت های جمعی مردمی علیه نظام بیم سقوط را به حاکمان تقویت کرده است
در گذشت استاد شجریان.
درگذشت استاد محمد رضا شجریان گذشته از هر بحث دیگری، یک ضایعه ی بزرگ برای فارسی زبانها و هنر دوستان جهان است. اما درگذشت استاد شجریان به دلایلی میتواند فرصتی دیگر برای تقابل خیابانی حکومت و مردم ایران باشد. شجریان چنان که از نقش، روح و محتوای هنرش برداشت میشود، یک انسان آزاده بود. قسمتی از ترانه های که او سروده است ابعاد سیاسی دارد و مستقیم به مسئله ی تنش میان دولت و مردم ایران مرتبط است. ترانه ی (مرغ سحر) از مشهور ترین ترانه های استاد شجریان در سالهای اخیر در موارد زیادی به عنوان شعار جبهه ی مردمی علیه حاکمیت موجود توسط مردم استفاده شده است. با اوج گرفتن تنش ها میان مردم و گروه حاکم در سالهای اخیر، شجریان به صورت علنی در کنار مردم ایستاد و بارها به علیه شیوه ی برخورد حاکمیت با مردم سخن راند. باری هم او در اعتراض به نشر یک ترانه اش در صدا و سیمای ایران، در بحبوحه ی تنش های خیابانی مردم و حاکمان، حکومت را به دلیل سؤ استفاده از هنرش متهم کرد.
این موضوع باعث خشم حکومت شد و سیاست ممنوع شدن صدا و تصویر برجسته ترین خواننده ی جامعه از جانب حکومت مطرح گردید و دیگر کسی ترانه ی از شجریان در رسانه های دولتی ایران نشنید. شجریان به دلیل جایگاه ویژه اش در گستره ی هنر شرق به ویژه فارسی زبانها، به صورت قطع محبوب ترین ترانه سرا در میان مردم ایران است و قلب و روح مردم را با خود همراه دارد. حکومت ایران در میان انبوه فشارهای که از هر سو متوجه اش بود، توان برخورد مستقیم با شجریان را نداشت. جایگاه خاص شجریان مرز مصونیت را به دور او کشیده بود تا حکومت ایران نتواند مثل بسیاری از افراد دیگر، با او برخورد کند. شاملو نیز چنین سرنوشتی داشت. با اینکه به صورت علنی منتقد نظام حاکم بود، اما گروه حاکم با محاسبه ی خطراتی که برخورد با شاملو میتوانست برای نظام ایجاد کند، شیوه ی مدارا و تحمل را در قبال او در پیش گرفت. شاملو در سال ۱۳۷۹ درگذشت. فضای اجتماعی و سیاسی در ایران آن روز نسبت به آنچه امروز جریان دارد، تفاوت های زیادی داشت.
بیست سال بعد از در گذشت شاملو حکومت ایران امروز با حادثه ی مرگ شجریان مواجه است. سیاست حکومت ایران در برابر چنین مواردی سکوت، اعمال انزوا و در نهایت انتظار طولانی برای رفع تهدید است. برخوردی که در برابر شاملو و شجریان انجام شد. اکنون شجریان به ابدیت پیوسته است، ولی روشن است که تبعات مرگ شجریان به دلیل وضعیت خاص روانی مردم ایران و اوج گیری تنشها در این اواخر، ممکن است برای حکومت عمیقاً مسئله ساز شود
مرگ شجریان و برخورد حاکمان ایران.
نارضایتی حاکمیت از شجریان باعث سکوت مقامات عالی ایران در قبال مرگ او شده است. تاکنون هیچ یک از مقامات عالی ایران حرفی در مورد درگذشت شجریان نگفته اند. دشواری این موضوع برای حاکمان ایران این است که سکوت یا سخن گفتن در این مورد، هر دو جنجال برانگیز است و میتواند دستمایه ی مردم ایران برای فشار بر حاکمیت شود. بدین لحاظ مرگ شجریان ابعاد سیاسی عمیقی دارد. بدون شک حکومت برای کنترل وضع در روزهای آینده برنامه های روی دست دارد و دقیق ابعاد خطرساز این ضایعه را در رابطه با بقایش میداند. مردم ایران اما یک بهانه ی بسیار بزرگ در دست دارند. در چنین وضعیتی تمام نارضایتی های سیاسی، اقتصادی و ارزشی دست به دست هم میدهد و مردم را روی محور خاصی علیه حاکمیت به حرکت میاندازد. در شرایطی که حکومت ایران با مجموعه ی از چالش های بزرگ خارجی و داخلی رو به رو است، حرکت های عظیم مردمی تهدید جدی پنداشته میشود. منابع مالی حکومت زیر فشار تحریم های ایالات متحده و رشته ی از تحریم های بین المللی ته کشیده و سردمداران ایران مدتهاست در انتظار فرصتی برای عبور از این تحریم ها هستند.
هرگونه بهانه به صورت قطع دستمایه ی مردم برای حضور در خیابانها و بروز نارضایتی های شان از وضعیت موجود میشود و مرگ شجریان بهانه ی بسیار بزرگ برای خلق چنین صحنه ی است. روش برخورد حاکمیت در برابر اعتراضات خیابانی مردم همیشه بسیار خشن بوده است. گفته میشود در اعتراضات خیابانی مردم در دو سال اخیر هزاران نفر به دست نظامیان ایران کشته و زندانی شده اند. توسل به خشونت یکی از مهمترین علایم ناپایداری نظامهاست. وقتی سطح نارضایتی مردم از حاکمیت بالا میگیرد، فاصله حاصل از نارضایتی ها همواره تهدید بالقوه پنداشته میشود و استفاده از قوه ی قهریه علیه مردم، انگیزه و نفرت را در هر دو سوی تقویت میکند. با هر حرکت خشونت بار نفرت مردم نسبت به عوامل حاکم بیشتر میشود و در نهایت در مقطعی و بنا بر دلایلی کنترل از دست حاکمیت خارج میشود. هرچند حاکمان ایران نشان داده اند که توان بسیار زیادی در مهار چنین وضعیت های دارند، اما این تنش های خشونت بار نمیتواند همیشه باقی بماند