بهنام سپهر؛ نویسنده وتحلیلگر
آنچه از گفته ها و شنیده ها به گوش میرسد، پروسه ی تشکیل دولت موقت با اشتراک طالبان با قوت به پیش میرود. خلیل زاد همین دو روز پیش وارد کابل شد، اما گفته میشود اشرف غنی حاضر به دیدار با او نشده. او بعد از دیدار پشت درهای بسته، با دیگران رهبران سیاسی، افغانستان را ترک کرده است. همزمان دور دوم مذاکرات بین الافغانی صلح در قطر کلید خورده است.
اشرف غنی در آخرین موضعگیری اش در جمع مردم ننگرهار در این ولایت، اینبار به صورت بسیار علنی نارضایت اش را با تشکیل دولت موقت اعلام کرد. او حکومت کنونی را حاصل اراده ی مردم خواند و هر گونه تغییر در آن را به اراده ی مردم مبتنی دانست. این در واقع اعلان جنگ علنی با کلیت جریان دوحه است، چرا که تمام جریانهای شامل مذاکرات دوحه، ختم جنگ را هدف اصلی خود اعلام کرده و مسیر را به صورت شفاف تشکیل دولت با مشارکت طالبان میدانند.
به صورت کلی ابهام در چند سوی بازی صلح به چشم میخورد. از یکسو ترکیب هیئت و درک اعضای شامل مذاکرات در قالب این هیئت به شدت ناهمخوان و دیدگاه های شان در مورد صلح دور از هم میباشد. از سوی دیگر تضاد سیاسی حاکم بر مناسبات درونی این گروه رقابت غیر عقلانی و حتی غیر اخلاقی را در میان شکل داده که امید رسیدن به یک تفاهم در محور صلح اقلا در بین خودشان نیز بسیار کمرنگ است. با اینکه دور دوم مذاکرات شروع شده، هنوز کسی به روشنی نمیداند هیئت صلح جانب افغانستان چه صلحی را هدف خود میداند. بر اساس گفته های هر دو طرف مذاکره، محتوای مذاکرات محرم اعلام شده و این به معنای شکل گیری جریانی دور از نظر مردم است که چنین جریانی به لحاظ حقوقی و حتی سیاسی در نفس خود حامل هیچ مشروعیتی نمیتواند باشد. نه نظر طرف دولت و نه دیدگاه طالبان مشخص است. اطلاعاتی در حد شایعه وجود دارد که هم واژه ی جمهوریت و هم امارت از سرلوحه ی دولت موقت آینده خارج شده و قرار است تحت نام حکومت اسلامی یک اداره ی موقت ساخته شود.
ابهام دیگر این بازی حاصل وضعیت خاص اشرف غنی و بی ثباتی شخصیتی وی در میدان سیاست است. هیچ کس به درستی نمیتواند قاعده ی رفتاری اشرف غنی را در چارچوبهای قانونی و عقلانیت سیاسی تعریف کند. او نشان داده که مطابق وضعیت چرخش میکند و همزمان توان لجاجت و معامله را توام با هم در هر شرایطی و به هر قیمتی دارد.
تمام تحرکات اشرف غنی اعم از گسترش فساد حتی در نزدیکترین ادارات به رئیس جمهور، قومگرایی، مهندسی ادارات دولتی با رویکرد گروهی، اقامه ی خودسری و فرا رفتن از مرزهای قانون، بی اعتنایی به جان و حقوق شهروندان و تشدید تقابل با گروهای سیاسی مخالف، همه نشان از بی باوری وی به جمهوریت و دموکراسی دارد. وقتی اشرف غنی خود به پشتوانه ی آرای تقلبی که هزاران سند در مورد آن وجود دارد، به قدرت رسیده و بدون مشروعیت لازم، قدرت را قبضه کرده و اکنون کل جریان دولت داری را به سوی یک استبداد رای و خودسری کاملاً غیر دموکراتیک کشیده، چگونه میتوان به گفته های او در مورد ارزشهای جمهوریت و دموکراسی باور داشت؟ آنچه از فحوای عملکرد اشرف غنی در این زمینه به نظر میرسد، عبارت است از ترفند تبلیغاتی و ابزاری به نام جمهوریت و دموکراسی، نه پایبندی و تعهد به این ارزشها. معامله گری های اشرف غنی روی حساس ترین و بنیادی ترین ارزشهای دموکراتیک از جمله تشکیل حکومت وحدت ملی در پس انتخابات غیر عادلانه ی ۲۰۱۴ و بعد معامله اش در دور اخیر انتخابات ریاست جمهوری، استعداد بالای اشرف غنی در معامله گری را مشخص میکند. لجاجت امروز او و گرو گرفتن ارزشهای جمهوریت به صورت قطع ریشه در منافع فردی و گروهی او دارد.
جریان دوحه در صورتی که بتواند راه به سوی صلح ببرد، به صورت قطع حمایت منابع بین المللی و بیشتر عناصر داخلی را با خود دارد. این به معنای عدم توانمندی اشرف غنی برای مقابله با فیصله های احتمالی این مذاکرات است، چون حتی پایه های حکومت اشرف غنی بر حمایت کننده های اصلی جریان دوحه بنا شده است. در صورت قطع حمایت نهادها و دولت های خارجی، حکومت اشرف غنی با مجموعه بحران های سیاسی و امنیتی که با آن دست به گریبان است، دو ماه هم دوام نخواهد کرد
مخالفت رییس جمهورغنی تا چی وقت ادامه خواهد داشت؟
به عقیده ی من اشرف غنی روی موضع اش تا حدی اصرار میکند که بتواند برای خود منافعی در درون این معاملات دست و پا کند. در صورتی که به چنین امتیازی دست نیابد، اشرف غنی اقدام به برهم زدن کلیت این بازی خواهد کرد و با استفاده از قدرت حکومتی اش، توازن بازی را به نفع طالبان که وابسته های قومی اش هستند به هم خواهد زد. این در واقع انتقام از گروه های غیر پشتونی ست که امروز اشرف غنی را در شرایط بسیار بدی قرار داده اند. من فکر میکنم سناریو طوری خواهد بود که طی یک هماهنگی با طالبان مسیر تسلط طالبان بر مناطق غیر پشتون با حمایت یگان های نظامی طرفدار اشرف غنی در درون دولت باز خواهد شد تا توازن نیرو در میدان بهم خورده و خواسته ی طالبان از حد مشارکت به سطح تقاضای تسلیمی نیروهای غیر پشتون بالا رود. هرچند اکنون نیز طالبان همین تفکر را در سر دارند و در گفت و گوهای مقامات شان به روشنی میتوان چنین دیدگاهی را متوجه شد. اما در صورت تسلط طالبان بر تعدادی از کلان شهرهای افغانستان، مشخص است که وضعیت به سوی جنگهای تباری خواهد رفت.
شاید اکنون هضم چنین گفته ای برای خیلی ها دشوار باشد، اما کسانی که از شخصیت و خصوصیات درونی اشرف غنی واقف هستند، به خوبی میدانند که در صورتی که او منافع فردی اش را نتواند به دست بیاورد، قطعاً بازی را به نفع منافع گروهی و قومی اش واگذار خواهد کرد. اشرف غنی به شدت شخصیت عقده مند و پستی دارد. او وقتی خودش را در عرصه ی سیاسی ختم شده ببیند، زمینه ی تداوم جنگ را به حمایت از گروه قومی اش مهیا خواهد کرد. همان کاری که کرزی به نوعی دیگر در دوره ی حاکمیت اش انجام داد. با اینکه طالبان قاتل پدر کرزی بودند، او روی همه ی خصومت های شخصی اش با طالبان خط کشید و مسیر منافع قومی را برگزید و در نهایت به گزارش منابع امریکایی و شاهدان عینی در درون افغانستان، جریان قدرت یافتن دوباره ی طالبان را حتی با امکانات دولتی مهیا و تسریع کرد.
صف بندی های داخلی نیز به نوعی شکل گرفته است که چنین سناریوی را محتمل نشان میدهد. اقوام غیر پشتون با اینکه در جهاتی گروه های از آنها با دولت سر میجنبانند، اما در مناطق شان در حال آمادگی گرفتن برای مقابله با طالبان هستند. نارضایتی از دولت در میان غیر پشتونها به شدت رشد کرده و بی اعتمادی به جریان صلح نیز به چشم میخورد. همه ی این روند ها به نفع طالب است و اشرف غنی همان گونه که در بدو پیدایش طالبان و مسیر تهاجم شان به اقصا نقاط کشور، در غرب نشسته بود و از این گروه حمایت قاطع میکرد، در نهایت وقتی منافع شخصی اش تامین نشود، همه چیز را به دامن این گروه خواهد انداخت تا عقده های دیرینه اش را خالی کند و از داکتر عبدالله و غیره رهبران مخالف اش انتقام بگیرد. کوتاه سخن اینکه اشرف غنی در صورتی که سقوط سیاسی خودش را نزدیک ببیند، به انتقام روی خواهد آورد و دستمایه اش در این بازی، امکانات دولتی خواهد بود