نذیر رها ؛ تحلیلگر ونویسنده
امرالله صالح در این اواخر وضعیت بسیار پرسش برانگیزی یافته است. معمای نقش و جایگاه صالح و برنامه های که در درون تیم ارگ به عهده گرفته است، هر روز پیچیده تر میشود. صالح تا همین دوسال پیش به دلیل صراحت لحن و سن کم اش نسبت به دیگر شخصیت های رده اول کشور، برای طیف های از جوانان دانش آموخته، شخصیتی جذاب و قابل احترام بود. اما در دوسال اخیر ناگهان رفتارهای صالح با چرخش جدی از سوی به سوی دیگر جهت یافت. با قرار گرفتن صالح در تیم اشرف غنی انزجار نسبت به رفتار و شخصیت صالح اوج گرفت و بسیاری از همکاران و حامیان اش او را به خیانت متهم کرده و مهر قدرت طلبی و معامله گری بر وی زدند. با گذشت هر روز از حضور صالح در تیم اشرف غنی فاصله ی وی با طیف های حامی اش بیشتر شد به حدی که باری ناگزیز به واکنش در برابر ناراضیان سیاست اش گردید و به صورت علنی بدگویان اش را تهدید به انتقام کرد.
صالح شاید تصور نمیکرد پیوستن اش به تیم اشرف غنی چنین نفرتی عمیق را نسبت به شخصیت و عملکردش در میان حتی گروه های همراهش به همراه داشته باشد. او با تلاش از راههای مختلف سعی در توجیه سیاست اش کرد، اما این تلاش ها هیچ ثمری در پی نداشت. همزمان رابطه ی صالح با جبهه ی سیاسی که از آن هویت یافته بود و مهمترین و شاید تنها پشتیبانش در بازی های سیاسی تلقی میشد، رو به وخامت رفت. بدین ترتیب صالح دانسته یا ندانسته خود را درگیر جنگی کرد که تا کنون هیچ یک از نتایجش به نفع وی تمام نشده است. همین کافی که جبهه ی اصلی پشتیبان صالح او را یک خیانتکار و معامله گر میداند. سقوط ناگهانی صالح از سطح یک رهبر جوان مورد حمایت قشر دانش آموخته به سطح یک شخصیت مورد نفرت اکثریت جوانان پشتیبانش، پرسش های را در مورد درستی تصمیم صالح مطرح میکند.
هر چند صالح تا کنون سعی کرده خود را برنده ی بازی نشان بدهد، اما اگر بر اساس منطق خود صالح که بارها در بررسی جایگاه شخصیت های سیاسی حتی در مورد خود اشرف غنی از آن استفاده کرده است، محاسبه کنیم، صالح فقط در کوتاه مدت و به ظاهر برنده ی این میدان است، اما تمام پل های پشت سرش خراب شده و یک جنرال بی لشکر است که باید تنها در کنار اشرف غنی به قول خود صالح بی ریشه، با تمام گروه های ریشه دار سیاسی داخلی مقابله کند. به موازاتی که صالح پی به تنهای اش میبرد، حاضر به انجام فعالیت های بدنام کننده ی بیشتر زیر پرچم اشرف غنی میشود چرا که در واقع همراهی با اشرف غنی به نوعی ناگزیری برایش تبدیل شده است. هر مورد حساسی که احتمال واکنش افکار عمومی علیه آن تصور میرود، اشرف غنی به صالح واگذار میکند و او هم گویی از انجامش ناگزیر است.
با بلند رفتن سطح حملات تروریستی در کابل امرالله صالح حاضر به تنزل از سطح معاون اول ریاست جمهوری تا سطح یک مدیر امنیتی برای شهر کابل شد. صالح به خوبی میداند که بلند رفتن گراف حملات با مسئله ی صلح و بسیاری مسایل دیگر در ارتباط است و تا اتفاقِ در آن سطوح نیافتد، با اداره های امنیتی که هر بخش تابع یک جریان سیاسی است و حتی بخشی از آن به صورت روشن در کنترل طالبان قرار دارد، نمیتوان به حفظ امنیت کابل دست یافت. اما چرا با این حال صالح خود را در برابر افکار عمومی مسئول حیات و مرگ شهرنشینان کابل معرفی میکند، با اینکه میداند امکان تحکیم ثبات امنیتی در کابل، بدون توافق در سطوح ملی و بین المللی ممکن نیست؟ مدیریت نیروهای مسلح از دیدگاه های قومی و سودجویانه ی تیمی به شدت متاثر است. بسیار از افراد ورزیده ی نظامی خانه نشین شده اند و تعداد زیادی افراد بی تجربه و گاهی ناآگاه در امور امنیتی و نظامی سطوح بالای ادارات مربوطه را اشغال کرده اند.
با چنین ضعفی امکان برقراری امنیت کی کوچه به وسیله این ادارات نمیرود، چرا که دشمن از میان ادارات به برنامه ریزی و فعالیت علیه نظام مشغول است. با این وصف کدام عقل سلیم حاضر میشود چنین بدنامی را بپذیرد؟ حتی این روزها مسئله ی تخریب یک سینما در شهر کابل بازار دشنام را علیه امرالله صالح رونق بخشیده است. جالی اینجاست که با تمام اینکه تخریب سینما هنرمندان و بسیاری از اقشار دیگر را به شدت برآشفته ساخته، صالح در صحنه ظاهر میشود و مسئولیت دستور تخریب آن را به عهده میگیرد و با نادیده گرفتن تقاضاهای مکرر اهل هنر و اقشار دیگر، تاکید به تخریب میکند.
همان سرنوشتی که چند سال پیش اشرف غنی از لحاظ حیثیت و وقار با آن مواجه شد که بارها امرالله صالح هم در گذشته ها در همین مورد اشرف غنی را به تمسخر گرفته بود، امروز به سراغ خود صالح آمده است. امروز دیگر جلسات و نشست هایش نیز به دستمایه ی طنز برای کاربران فضای مجازی مبدل شده و هر روز قسمتی از مشغولیت کاربران فضای مجازی مسخره کردن گفته ها و رفتارهای امرالله صالح است. تنها تعداد افراد که یا نفع شان تقاضا میکند یا زیر مجموعه ی تیم های تبلیغاتی ارگ هستند، گاهی در حمایت از صالح زیر پست هایش چیزهای مینویسند. در برابر هر روز هزاران کاربر انترنت به شخصیت امرالله صالح حمله میکند و این به صورت جدی بار سنگین روانی را بر وی اعمال میکند.
به دلیل همین فشارهای روانی که صالح روزانه متحمل میشود، جای صحبت های متین و حساب شده ی گذشته اش را این روزها وضع پریشان و پراکنده گویی های زیاد گرفته است. تجربه ی همراهی اشرف غنی برای امرالله صالح بسیار گران تمام شده، چرا که او تقریباً از تمام گروه های مردمی بریده و حتی با تعدادی از گروه ها به صورت مستقیم در تقابل قرار گرفته است. مثلا طرح سناریویی بینی هزاره ها در زمان کمپاین های انتخاباتی باعث شد تا مردم هزاره به شدت علیه صالح تحریک شوند. حتی وقتی صالح مجبور شد بابت سناریو سازی دروغین اش از مردم هزاره عذر خواهی کند، با آنهم تا کنون نفرت علیه امرالله در میان مردم هزاره عمیق است.
نیاز روانی توده و ظهور قهرمان های پوشالی ِقسمت دوم
نیاز روانی توده و قهرمان های پوشالی؛ قسمت سوم
نیاز روانی توده و ظهور قهرمان های پوشالی
با وضعی که امرالله با آن بسر میبرد، احتمال غالب این است که او از روی ناگزیری باید به هر قیمتی که شده تیم اشرف غنی را همراهی کند. در واقع او امکان مناسب برگشت به جبهه ی اصلی را از دست داده است. شواهد و واقعیت ها نشان میدهد که در بازی جاری در افغانستان، احتمال پایداری تیم اشرف غنی در بازی های پیش رو بسیار کم است. به قول صالح که بارها در گذشته روی آن تاکید داشت؛ (اشرف غنی یک مسافر از غرب آمده است و علاوه بر اینکه هیچ ریشه ی در این خاک ندارد، آگاهی لازم را هم در مورد سیاست و مردمداری در افغانستان ندارد). با این حساب با سقوط اشرف غنی، صالح نیز سقوط خواهد کرد
.شکاف میان ادعا و واقعیت! امرالله صالح ازچی دفاع کرد؟
این دو به شدت حیات سیاسی شان به هم گره خورده است. هر دو از لحاظ اعتبار در پیشگاه مردم در وضع یکسانی قرار دارند و هر دو جنرال های بی لشکر هستند. با این حساب تصور میرود که صالح از روی ناگزیری آمادگی برای انجام هر ماموریتی به نفع شخص اشرف غنی دارد. اسفبار ترین مسئله برای امرالله صالح در شرایط کنونی این است که نه درون تیم اشرف غنی برایش امن است و نه فضای سیاسی بیرون. او امروز با خودی و بیگانه در جنگ است. علاوه بر آن هر روز تقابل صالح با افکار عمومی شدت بیشتر میگیرد. تا کجا میتواند چنین جنگ نابرابری را به پیش ببرد، زمان برای ما خواهد گفت