به نظر میرسد فقدان آگاهی تاریخی کشمکش میان هزاره و تاجیک را طبق میل اتاقهای فکر پشتون، شدت بخشیده است و اقلن در سطح فضای مجازی هزاره ها و تاجیک ها را از هم جدا کرده است. فضای مجازی مملو از گفت و گوهای تنش آور میان این دو قشر است، در حالی که وضعیت در میدان علیه هر دو گروه قومی پیش میرود. تسلط نیروهای پیشقراول سیاست پشتونیزم میدان را از چنگ هر دو گروه بیرون کرده است و لحظه وار سیاست کشتار و تضعیف تاجیکها و هزاره ها را عملی میسازد، اما در سوی دیگر علی رغم برهنگی این باخت و ضرر گام به گام هر دو قوم، جمعی احساساتی نوک پیکان را علیه همدیگر تیز کرده و از دشمن مشترک غافل به نظر میرسند. براساس گزارشهای رسیده، نیروهای میدانی تاجیکها و هزاره ها کمتر به این درد عمیق دچار هستند. رابطه میان این نیروها تا حد زیادی سازنده و خوب است. مراکز مقاومت با همدیگر در یک هماهنگی قرار دارند و درک اینکه عدم همکاری چقدر میتواند آسیب به هر دو سوی برساند، به حدکافی وجود دارد. همین درک درست باعث شده که دغدغه ی شکاف در میدان میان نیروهای دو طرف کمتر باشد.
کشمکش در فضای مجازی میان تاجیک و هزاره چگونه شکل گرفت؟
الیت پشتون به خوبی میداند که همبستگی میان هزاره ها و تاجیکها میتواند تهدید جدی علیه روایت تمامیتخواهانه ی شان باشد. بر همین اساس اتاق های فکر پشتون در مسیر ایجاد فاصله میان توده های هزاره و تاجیک فعال شده و هزینه های زیادی را در این جهت در نظر گرفته است. از چند نفر مزدور هزاره و تاجیک که امروز در ذیل امارت طالبانی علیه مردم خود فعال هستند، تا گروه های مزد بگیر بیرونی که در فضای مجازی مسوولیت بزرگتر کردن شکاف میان این اقوام را دارند، همه بر میگردد به اتاقهای فکر سیاستگذاران پشتون. شکی وجود ندارد که هزاره ها و تاجیک ها به عنوان اقوام بزرگ کشور فاقد اختلافات درونی نیستند. روال زندگی در هر جامعه ی چند قومی حتی با گراف سازگاری بالا، همین است که هر از گاهی اختلافهای خورد و کوچک ایجاد میشود. منطق برخورد با چنین اختلافها نباید مبتنی بر نوعی ویرانگری خودی باشد. چنین نگرشی منجر به تضعیف هر دو سوی قضیه میگردد. آنچه هزاره ها به عنوان نقطه ی اختلاف شان با تاجیکها مطرح میکنند، یک واقعه ی تاریخی ست که حتی بارها از جانب الیت تاجیک عنوان شده است که باید تحت تحقیق قرار گرفته و بازخوانی گردد. حتی در زمان حکومت استادربانی شهید هیئت تحقیق در این زمینه تشکیل شد، ولی جو حاکم بر مناسبات سیاسی آن زمان، بسیاری از تلاش ها را بر اثر ساخت.
حالا پرسش این است که با موجودیت دو موضوع به لحاظ اهمیت بسیار متفاوت، چرا نگاه ها به سمت موضوعی مدیریت و هدایت میشود که نسبت به موضوع دیگر در حال حاضر به مراتب کم اهمیت تر است؟
موضوع اول حاکمیت تاریخی یک روایت تمامیتخواهانه ی ویرانگر که از سال ۱۸۹۲ تا کنون پیوسته حکم کشتار هزاره های افغانستان را صادر کرده میباشد. متاسفانه تا حالا هم این روند کشتار همچنان جریان دارد. طالبان پیشقراوان همان سیاست عبدالرحمن خانی هستند. تنها در میان سالهای ۱۸۹۲ تا ۱۸۹۳ بیش از شصت و دو درصد خلق هزاره توسط این روایت قتل عام شدند. تلاش هدفمندانه ی انجام شد تا از هزاره های افغانستان انسان زدایی شود و آنها را تا حد مهدورالدم در اذهان توده ی پشتون معرفی کنند. در ادامه ی تاریخ به مثال های متعددی در این زمینه بر میخوریم که همواره تیغ الیت پشتون هزاره ها را از دم تیغ گذرانده و حتی به کودکان و زنان شان رحم نکرده اند. نزدیک ترین واقعه ی قتلعام هولناک مردم هزاره و تاجیک در ۱۹۹۸ در مزار اتفاق افتاد. کشتار هزاران انسان فقط به جرم هزاره بودن یا تاجیک بودن. در این واقعه فتوای رسمی از بلندگوهای نماز جمعه صادر شد تا به کشتار مشروعیت دینی ببخشند. حالا با گذشت بیش از ۱۳۰ سال کشتار و قتلعام، هنوز از آن تیغ ستمگرانه پشتونیزم خون هزاره جاریست. یکبار به صحنه ی شهادت استاد مزاری دقت کنید! چرا با چنان بیرحمی او را کشتند و عکسهای مثله کردن بدنش را در فضای مجازی نشر کردند؟ آنها به قصد شکستن غرور و زمینگیر کردن اراده ی مردم هزاره چنین صحنه آرایی را انجام دادند. آنها خواستند این را بگویند که سهم شما از بودن در این سرزمین بیش از این نیست. آیا آن جنایت بزرگ چنان در ذهن ها مرده است که امروز الیت پشتون میتواند به سادگی ذهن و روان شما را به بازی بگیرد؟ گورهای دسته جمعی مردم هزاره بعد از اشغال دوباره ی افغانستان توسط طالبان، گواه این است که هیچ تصمیمی بر ختم این کشتارها وجود ندارد و فیصله ی اتاق های فکر الیت پشتون کاهش جمعیت غیر پشتونها با کشتار های گروهی است. در چنین اوضاعی واقعاً باید از خود پرسید که چرا این آگاهی تاریخی در ما ایجاد نشده تا تاجیک و هزاره به عنوان کسانی که سرنوشت مشترک دارند و با تیغ برهنه ی روایت تمامیتخواهانه ی الیت پشتون هر دو کشته میشوند، به خود آمده و منازعات کوچک میان خود را کنار بگذارند و به بقای خود که به شدت بهم گره خورده است فکر کنند؟
چنین کودنی تاریخی واقعاً مثال زدنی ست! اگر روایت تاریخی کشتار تعدیل میشد و تهدید نابودی در میان نبود، شاید نیاز بود به تمام واقعات تاریخی با دیدی انتقادی نگاه کرده و ریشه های جنایات را بازشناسی کرده و در نهایت به دلجویی قربانیان جنایات پرداخته میشد. اما الیت پشتون با ایجاد مشغولیت ذهنی بین تاجیک و هزاره، برنامه کشتار خود را جلو میبرد. هنوز هزاره های افغانستان به عنوان ساکنان این سرزمین صاحب حق پنداشته نمیشوند. هنوز پیکره ی استاد مزاری شهید در بامیان به عنوان نماد مردم هزاره مورد حمله ی الیت پشتون قرار میگیرد و نابود میشود تا هزاره ها را همچنانکه در جریان تاریخ تحقیر کرده اند، با شکستن پیکره ی مرد آزادی خواه و هویت طلب شان بیشتر تحقیر کنند. همچنانکه نماد هویت تاجیکها را در پنجشیر مورد حمله قرار میدهند تا قله ی غرور شان را نابود کرده باشند و زخم عمیق دیگری بر پیکر شان وارد کنند.
گستردن دامن کشمکش ها حتی در فضای مجازی خبر از یک طرح توطئه ی خطرناک میدهد. یک اتاق فکر خیلی هوشمند تلاش میکند از تمرکز نیروهای ستم کشیده جلو گیری کند تا نیروی قدرتمندی در برابرش شکل نگیرد. هر کسی که به صورت آگاهانه و ناآگاهانه شکار چنین توطئه ی خطرناکی میشود، در واقع به مردم خود خیانت کرده است. بی هیچ تردیدی هزاره ها و تاجیکها با سرنوشتی مشترک مواجه هستند. این درگیریها دامن اختلافهای کوچک را تا سطح منازعات غیر قابل حل دراز خواهد ساخت و در چنین اوضاعی بقای هر دو قوم تحت تهدید قرار میگیرد.
روشنفکران هزاره و تاجیک باید سکوت شان را بشکنند و از مرحله ی حساس تاریخی که هر دو قوم در آن گیر مانده اند، سخن بگویند. خصوصاً سکوت کشنده ی روشنفکران هزاره بسیار نگران کننده است. در بسا اوقات دیده میشود که قلم های خیلی توانمندی در خدمت این طرح توطئه قرار دارند. ممکن است بسیاری از این قلم ها و دهن ها کرایی نباشند و از منبع خاصی دستور نگیرند، اما نقش شان در راستای سیاست اتاق های فکر تمامیتخواهانه ی فاشیزم پشتون است. روشنفکران تاجیک با فرو رفتن در لاک خود بیش از اینکه نقش فعال در زمینه ی نزدیکی این دو قوم داشته باشند، به حیث ناظر بر وضعیت روابط میان این قوم عمل میکنند. به حکم تاریخ، این جایگاه درستی نیست. لازم است گفتمان میان روشنفکران هر دو قوم در سطحی قابل قبول و نقشمند، آغاز شود، چه در غیر آن همین چند نفر کم سواد و بیسواد فضای مجازی فاصله میان این قوم را چنان بزرگ خواهند کرد که کار از کار گذشته و قابل جبران نباشد. امروز برای هر دو قوم بحث بقاست و اگر این امر به آگاهی مبدل نشده است، یعنی دامن کشتار فراختر خواهد شد و الیت پشتون به روایت کشتار همچنان ادامه خواهد داد.
