قسمت سوم
هدف دیگر طالبان در سرعت بخشیدن به موج نفرت و نشان دادن قدرت شان در زمینه ی تروریزم، به معادله ی سیاسی منطقه برمیگردد. پاکستان در وضعیت اسفباری قرار دارد. خلع عمران خان از مقام صدر اعظمی پاکستان بحث دخالت نیروهای بیرونی در معادله ی سیاسی منطقه را پررنگ کرده است. گمان غالب این است که عمران خان با نزدیکی به روسیه و چنین سند مرگ سیاسی خود را امضا کرده و دستگاه نظامی پاکستان را که رابطه ی عمیق با غرب دارد و همدست سیاستهای غربی در منطقه است تحریک کرده تا برای بازگرداندن سیاست پاکستان به خط همسویی با غرب، عمران خان را حذف کند. اغلب گروه های تندرو مذهبی مخالف عمران خان هستند، چرا که سیاست این گروه ها توسط دستگاه نظامی پاکستان و مشخصاً سازمان اطلاعاتی ارتش (آی اس آی) تعیین میشود. در صورت تفاهم ارتش پاکستان با منابع غربی، روی پروژه ی بی ثبات سازی ایران، گروه های تندرو مذهبی که شامل سازمانهای بسیار قدرتمند تروریستی است، میتوانند برای جامعه ی ایران مصیبت ایجاد کنند. تندروهای مذهبی پاکستان به لحاظ باور، دشمنی عیمقی با تشییع حاکم در ایران دارند. این میتواند انگیزه ی بسیار بزرگی برای هدف قرار دادن ایران باشد. جغرافیایی اشغال شده ی افغانستان توسط طالبان، برای مبدل شدن به پایگاه سازمانهای تروریستی فعال ضد ایران مساعد است. گروه حقانی که در مانیفست خود دشمنی را تشیع را دارد، تنها چند روز بعد از اشغال افغانستان اقدام به نمایش قدرت یگانهای انتحاری خود کرد. این گروه حتی از بازمانده های انتحاری های گذشته تقدیر به عمل آورد تا انگیزه ی جدی برای انتحاری های بعدی باشد. اکنون این گروه حاکم بلامنازعه ی نظامی در دستگاه امارت اسلامی طالبان است. پیوند و سرسپرده گی عمیق این گروه به پاکستان احتمال هر گونه مطابعت به شمول مشارکت در برنامه ی بی ثبات سازی ایران را نزدیک به نظر میرساند. اگر تحت هر شرایط غرب تصمیم به اعمال فشار به ایران بگیرد، امکانات تروریستی تندروهای سنی مذهب پاکستان و گروه طالبان در افغانستان در خدمت این برنامه قرار خواهند داشت. بهانه های از جمله حمله به روحانیون ایران در واقع زمینه ساز تحریک اذهان جنگجویان این گروه های مذهبی خواهد شد.
شاید لازم باشد جامعه ی ایران و سردمداران ایران با توجه به ظرفیت بسیار خطرناک طالبان و دیگر سازمانهای تروریستی منطقه که انگیزه ی شان برای مواجهه با ایران بسیار بالاست، اقدام به مدیریت درست مواردی از جمله گسترش تحریک های ناشی از حمله ی حرم امام رضا، در داخل کشور شان کنند. با فشار آوردن بر مهاجرین، تنها طالبان را به مقصد شان نزدیک میکنند. بلند رفتن گراف این منازعه نفرت را به صورت بسیار عمیق در دو طرف دامن میزند و میتواند بستر سودجویی دستگاه امارت طالبانی را از این ماجراها مساعد سازد.
واضح است که مهاجرین از ترس طالبان و کشتار جاری در افغانستان به ایران پناه آورده اند و اینها نه تروریست هستند و نه به چنین اقداماتی فکر میکنند. حمله ی حرف امام رضا باید در پیوند به دستگاه های تروریستی مورد مطالعه قرار گیرد، نه مهاجرین.
شاید لازم باشد دولت ایران یکبار به حمایت خود از طالبان در سالهای اخیر فکر کند و بیاندیشد حمایت از یک سازمان تروریستی چقدر میتواند خطرناک باشد و تهدید علیه خودشان ایجاد کند.
پایان