اوج داستان برمیگردد به سال ۲۰۱۴، زمانی که نتیجه انتخابات و اعتراضات بعد از انتخابات زنگ خطر شکستن طلسم سلطه پشتونیزم در افغانستان را به صورت بسیار جدی به صدا در اورد. این سالهایی بود که صدای های اعتراضی در گوشه و کنار کشور در حال شکل گرفتن بود. جریان های متعدد عدالت خواهی از جانب هزاره ها ظهور کرد، که با قدرت در صحنه سیاسی حضور فعال داشتند. این صورت عینی منازعات پیچیده ی گذشته بود.
تاجیک ها بعد از یک دهه مصلحتگرایی بخود امده بودند و مصمم بودند اینبار به حاکمیت مطلقه پشتونیزم پایان دهند. توده تاجیک در برابر سیاسیت تمامیت خواهی پشتون ها در قبال شناسنامه برقی خاموش ننشستند و صدای خراسان خواهی و هویت خواهی هر روز بیشتر از پیش شنیده میشود. ازبیک ها متحدتر از پیش دیگر در حاشیه نبودند و خود را قوم پادشاه ساز خطاب میکردند.
شروع طرح برگشت طالبان اما به اولین سال سقوط دور اول حاکمیت این گروه در ۲۰۰۱ بود. از همان ابتدا نگرانی از اینکه ورود مساویانه ی تبارهای دیگر به حوزه ی قدرت میتواند چالشی جدی در برابر داعیه ی تاریخی پشتون باشد، وادارشان کرد تا برای بقای سلطه خود دست بکار شود، و برنامه خصمانه ای را طرح ریزی کنند. مواجهه ی شان با بن بست در انتخاباتهای پی هم، باعث شد تا طرح تعدیل نفوس کشور را به شکل جدی روی دست بگیرند. مطابق این طرح باید نفوس غیر پشتون ها کاهش و تعداد پشتون های ساکن افغانستان افزایش یابد، تا در صورت حکومتداری به مبنای انتخابات هم هیچ تهدیدی برای ادامه سلطه پشتونیزم باقی نماند.
در ضمن صدای خراسان خواهی برای بقای افغانستان و سلطه پشتون ها بزرگترین تهدید شمره میشود که برای اتاق فکر پشتونیزم غیر قابل تحمل بود. برعلاوه چنانچه جرات اقوام غیر پشتون در عدالت خواهی زمینه را برای پیش کشیدن پیشینه ظلم و استبداد حاکمان پشتون در طول تاریخ مساعد میساخت، برای متفکرین پشتونیزم نگران کننده بود، و باید این صدا ها خاموش میشد.
تصمیم بر این شد تا برای اجرای این طرح پشتون ها از بازوی سرکوبگر و خشن خود، طالبان استفاده کند. بنا طالب ها با دو ماموریت عمده وارد میدان شدند:
تغیر ترکیب قومی جمعیت کشور و خاموش ساختن صداهای هویت طلبی و عدالت خواهی.
طالب ها باید در مقطع کوتاهی که در حاکمیت هستند نخست از همه نیروهای مقاوم و مردمان تسلیم ناپذیر را از مسیر راه سلطه مطلقه پشتونیزم حذف کنند. قتل عام های پنجشیر، اندراب، تخار و بامیان، حکایت از این هدف پشتونیزم دارد. در کنار این طالبان با وضع شرایط سخت زندگی برای غیر پشتون ها چون فقر و گرسنگی، آزار و اذیت و توهین و تحقیر، یک کتله دیگر غیر پشتون ها را مجبور به مهاجرت و ترک کشور مینمایند. از طرف دیگر طالب ها زمینه را برای انتقال و جاگزین ساختن صدها هزار پشتون پاکستانی در داخل کشور مساعد میسازند. ما بزودی شاهد غضب سرزمین های مردمان غیر پشتون و واگذاری آن به پشتون های ناقل نیز خواهیم بود. نتیجه کار این خواهد بود تا غیر پشتون ها در اقلیت قرار بگیرند و پشتون ها بالاخره به ادعای اکثریت بودن خود برسند.
در راستای هدف دوم پشتونیزم، طالبان از تجربه جد خود پیروی خواهند نمود، چنانچه بعد از قال عام هزاره ها توسط عبدالرحمن، هزاره بودن برای نزدیک به یک قرن جرم تلقی میشد. طالب ها ماموریت دارند تا حدی مردمان غیر پشتون را سرکوب کنند و جویبار خون جاری نمایند تا برای حداقل یک قرن دیگر صدایی از عدالت خواهی و یا توقع شراکت در حاکمیت از جانب غیر پشتون ها شنیده نشود. طالب ها مامورند تا غرور و عزت مردمان غیر پشتون را پایمال نمایند تا دیگر حرفی از هویت خواهی بلند نشود. طالبان فرستاده شده اند تا با از بین بردن فرهنگ و تاریخ غیر پشتون ها صدای خراسان خواهی را برای سالیان طولانی خاموش سازند.
اتاق فکر پشتونیزم سناریوی بعد از طالب را طوری طرحریزی نموده تا نیروهای پشتونی ظاهرا مخالف طالب باید جاگزین طالبان شود و طوری صحنه سازی شود که گویا پشتون ها طالبان را ساقط کردند، داستانی تکراری همانند ظهور قارچ مانند حامدکرزی در جبهه ضد طالب در سالهای آخر سلطه اول طالبان. بنابرین با تکمیل شدن طرح طالبان و انجام ماموریتهای هولناک این گروه، ما باید به زودی شاهد ظهور جبهات و جریان های پشتونی در جنوب و شرق کشور باشیم که شعار مبارزه با طالب را سر میدهند ولی حوصله مندانه منتظر به اتمام رسیدن ماموریت طالبان هستند. به این ترتیب طالبان بعد از تکمیل ماموریت شان، قدرت را به جبهات پشتونی انتقال خواهند داد و دوره جدید سلطه پشتونیزم در این سرزمین رقم خواهد خورد، با این تفاوت که اینبار پشتون ها به اکثریت رسیده اند و دیگر انتخابات برای سلطه شان تهدید تلقی نمیشود. دیگر صدای عدالت خواهی و هویت طلبی شنیده نمیشود و هویت افغان به سادگی بالای همه تحمیل میشود و دیگر خراسان حیات افغانستان را تهدید نمیکند. به این ترتیب پشتونیزم با خیال راحت برای سالیان طولانی به سلطه تمامیت خواهانه ی خود ادامه میدهد.
حال سوال اینجاست که چطور میتوان این برنامه پشتونیزم را خنثی نمود؟!
یگانه راه “جنگ بزرگ” است.
جنگ کوچکی که امروز با هدف کوچکتر از آن به پیش برده میشود حتی اگر به پیروزی برسد، بزرگترین شکست برای غیر پشتون ها خواهد بود. جنگی که در ائتلاف با پشتونیزم به ظاهر ضد طالب به پیش برده شود، جز قربانی دادن و دوباره برگشتن به زیر استبداد پشتونیزم نتیجه دیگری نخواهد داشت. پیروزی که به بهای خون هزاران انسان در نهایت سلطه تمامیت خواه پشتونیزم را بجا بگذارد بزرگترین شکست خواهد بود. این جنگ باید به مبارزه علیه تمامیتخواهی پشتونیزم و مامورین شان تغییر یابد و جنگ بزرگ شکل بگیرد، جنگی که اخرین جنگ در این سرزمین باشد و ریشه تمامیتخواهی پشتونیزم را به آتش بکشد. جنگ بزرگ باید مدنیت، همدیگرپذیری و عدالت اجتماعی را به این خاک برگرداند.
دوکتور احمد جمشید مول الدین
