قسمت اول
با شدت یافتن حملات تروریستی به اهداف مشخصی در داخل افغانستان، گروه طالبان در تقلای یافتن آدرس برای نسبت دادن این حملات به آن میباشد. براساس گزارش های متعدد، داعش در حال قدرت یافتن در افغانستان است. گزارشها نشان میدهد که در مناطق مشخصی در افغانستان جنگجویان داعش در حال سازماندهی فعالیت های شان هستند. در زمان حاکمیت اشرف غنی احمدزی و بعد از آن با اشغال افغانستان توسط گروه تروریستی طالبان، حملاتی از دست از آدرس داعش صورت گرفته است. حملات اخیر نیز بیش از هر منبعی دیگر، به داعش نسبت داده میشود. به لحاظ هدف شناسی، حملات اخیر انجام شده علیه منابعی صورت گرفته که در دایره ی اهداف گروه های متعدد تروریستی که غالباً پایگاه شان در پاکستان است، قرار دارد. این سازمانهای تروریستی رابطه ی بسیار عمیقی با طالبان دارند تا جایی که در ساختار طالبان میتوان رد پای تعدادی از این گروه های تروریستی را مشاهده کرد. براساس گزارش منابع مختلف، سراج الدین حقانی مسوول وزارت داخله ی گروه طالبان، به عنوان رهبر پنهان داعش در افغانستان معرفی شده است. حقانی همزمان رئیس شبکه ی تروریستی حقانی میباشد که بسیاری از کشورها ها آن را به عنوان خطرناکترین گروه تروریستی منطقه میشناسند و شخص سراج الدین حتی تحت پیگیرد سازمان امنیت داخلی ایالات متحده ی امریکا قرار دارد. گزارشها پرده از همکاری های وسیع گروه حقانی با جریان داعش در این منطقه بر میدارد. تی تی پی یا تحریک طالبان پاکستان نیز عقبه اش به لحاظ پشتیبانی به گروه طالبان افغانستان برمیگردد. اخیراً طالبان پاکستانی حملاتی گسترده را در شهرهای پاکستان راه اندازه کرده اند و در آخرین حمله ی شان تعدادی از سربازان پاکستانی را کشته اند. به تلافی این حملات، ارتش پاکستان مناطق استقرار این نیروهای را در داخل افغانستان مورد حملات هوایی قرار داد که بیش از پنجاه نفر به شمول کودکان در این حملات کشته شدند. رابطه ی ارگانیک طالبان با گروه های تروریستی مستقر در پاکستان به صورتی ست که امکان بحث جدایی این نیروها را از میان برمیدارد. تقریبا در هدف نامه ی تمام این گروه های تروریستی میتوان حمله به شیعیان را دید. چه در داخل پاکستان و چه در افغانستان حمله به شیعیان یکی از مهمترین اهداف این گروه ها شناخته میشود. این در حالی ست که گروه طالبان نیز به لحاظ ماهیت و باور از جنس همین گروه هاست. در سالهای گذشته طالبان با هدف قراردادن منابع مربوط به شیعیان افغانستان، کشتارهای جمعی بزرگی را انجام داده اند. طالبان به دلیل متعلق بودن به قوم پشتون افغانستان، به لحاظ داخلی دایره ی اهداف شان از بسیاری از گروه های تروریستی داخل پاکستان فراتر میرود. تمام منابع قدرت مردمی و سیاسی و فرهنگی غیر پشتونها در افغانستان به عنوان هدف برای طالبان تلقی میشود. آنها در سالهای گذشته حتی به منابعی که به لحاظ رفتاری موافق ارزشهای قبیله ای پشتونهای افغانستان نبوده، حملاتی را انجام داده اند. مثل حمله به دانشگاه ها و منابع فرهنگی و سیاسی و اماکن مذهبی. اشتراک طالبان در هدفگذاری با دیگر گروه های تروریستی تندرو مذهبی سنی داخل پاکستان روی منابع اهل تشیع است. یعنی شیعیان برای طالبان و تمام گروه های تروریستی دیگر هدف دانسته میشوند، اما طالبان در داخل افغانستان اهدافی قومی فراتر را نیز دنبال میکنند که کشتارهای جمعی در حاکمیت قبلی شان و این ۹ ماه اخیر علیه هزاره ها، ازبکها و تاجیکها در همین راستا انجام شده است. بناً طالبان به لحاظ ماهیت، رفتار و باورهای شان هیچ تفاوتی با گروه های تروریستی دیگر منطقه ندارند، تنها تفاوت شان این است که در داخل افغانستان به دلیل تمایل به تعمیم فرهنگ قبیله ای پشتون بر تمام ساکنان این کشور، اهدافی فراتر را دنبال میکنند. اما حتی در این زمینه هم تفاوتی بین طالب و داعش وجود ندارد. به لحاظ داخلی داعش همان اهدافی را دنبال میکند که طالبان در پی آن هستند. استفاده از دو نام و دو پرچم برای فعالیت شان بیشتر به سیاستگذاری های منبع تامین کننده و خط دهنده ی شان برمیگردد که حسب وضعیت از یکی از این پرچم ها و نام ها در راستای بازی سیاسی استفاده صورت میگیرد. بنابراین هر گونه تفاوت گذاری میان داعش و طالب یک خطای شناختی است، چرا که در هیچ زمینه ی امکان جدا ساختن این گروه ها وجود ندارد. به همین دلیل است که سراج الدین حقانی همزمان که وزیر داخله ی گروه طالبان است، رهبریت همه یا اقلن بخش عملیاتی داعش را نیز انجام میدهد.
طالبان همچنانکه ادامه دهنده ی سیاستهای قومی پشت پرده ی حامد کرزی و اشرف غنی احمدزی هستند، اکنون به لحاظ روش نیز تلاش میکنند برای پیشروی به سوی اهداف شان، از همان روشهای کرزی و اشرف غنی احمدزی استفاده کنند. در زمان اشرف غنی احمدزی، یک واحد مشخص امنیت ملی برای مرتبط ساختن و جعل اسناد و ویدیو جهت پیوند کشتارهای که طالبان انجام میدادند، به اقوام غیر پشتون فعالیت میکرد. مسوولیت این واحد امنیت ملی به صورت مشخص گرفتاری تعدادی از بزهکارهای تاجیک که طی خصومتهای شخصی متهم به قتل بودند و وادار کردن شان برای گردن گرفتن و وانمودکردن به دخالت در حملات تروریستی در بدل به دست آوردن تخفیف در مجازات شان، بود. حتی در بسا اوقات بحث از این هم فراتر میرفت و کار به جای میکشید که اقدام به صحنه سازیهای جعلی میکردند و به شکل فیلم های هالیودی نمایش اجرا میکردند تا به نحوی کشتارها را به اقوام غیر پشتون نسبت دهند. تلاش میشد از صحنه های واقعی کشتار هیچ فیلمی نشر نشود، چون مهاجمان به زبان پشتو صحبت میکردند. در مقابل طی صحنه سازی ها فیلم های تهیه میشد که مهاجمین به زبان فارسی صحبت میکنند و بعد همین فیلهای جعلی را بخش مشخصی از امنیت ملی افغانستان به عنوان اسناد صحنه ی کشتار به دسترس خارجی ها میگذاشتند و در فضای مجازی از طریق هزاران اکانت جعلی نشر میکردند تا این ذهنیت را القا کنند که گویا حمله کننده ها فارسی زبانهای افغانستان یا ترک زبانهای افغانستان هستند. با تمام تلاشی که از جانب واحد خاص امنیت ملی جهت فیلتر کردن ویدیوهای ثبت شده در صحنه ی کشتار میشد، باز هم نمیتوانستند نشر تمام موارد را جلوگیری کنند. بارها خبرنگاران بابت نشر این فیلمها تحت تهدید امنیت ملی افغانستان قرار گرفتند، نه به این دلیل که از صحنه های کشتار فیلم نشر شده، بلکه به این دلیل که در این فیلمها مهاجمین به زبان پشتو حرف میزنند و این میتواند سیاستهای پنهان الیت پشتون را رو کند و نشان دهد که مهاجمین پشتون هستند و در واقع این کشتارها ریشه اش به تمایل الیت پشتون به استفاده از ابزار تروریزم برمیگردد.
ادامه دارد