نه تنها طالبان، داعش، القاعده و دیگران درجنگ مستقیم با جبهۀ مقاومت قراردارند؛ بلکه جاسوسان دولت های مختلف، تعدادی ازچپهای دیروزی، بازمانده های خاد وابسته به نجییب ولایق، تنظیم های جهادی، فدرالخواهان، تجزیه طلبان، تعدادی ازرهبری جمعیت اسلامی، تیکه داران شورای مقاومت برای نجات افغانستان وعمدتاً سکتاریستها ومحل گرایان تاجیک به جان جبهۀ مقاومت و رهبرآن احمد مسعود افتاده اند. تبلیغات سرهم بندی شده از کارخانه های جاسوسی دولتهای مختلف وپروپاگندچی های رنگارنگ اهداف کم و بیش مشابه را دنبال می کنند: لابی گری برای گروه های تروریستی وفاشیستی(ارتش افغانی پاکستان)،خاموش ساختن داعیۀ مقاومت، خالی کردن سنگر رزمندگان راه آزادی، عدالت سیاسی و ملی، زمینه سازی برای به رسمیت شناختن یک گروه تروریستی و پهن کردن سیطرۀ فاشیستی وتروریستی آن برتمام کشور. اگردشمنی گروه های تروریستی وفاشیستی، رقابت سیاسی واجتماعی برخی ازجوامع واقوام برادر را سرجایش بگذاریم، مخالفان درونی جبهۀ مقاومت چی در درون رهبری جمعیت اسلامی و چی در درون جامعۀ تاجیک با هزار رنگ و نیرنگ مشغول فروبردن خنجرهای زهرآلود ازپشت به جبهۀ مقاومت و رهبرآن بوده اند. هدف ازنوشتن این چندسطر ملامت و سلامت کردن دیگران نیست، بلکه منظورپرداختن به معضل درونی خود جامعه است .
رهبران جمعیت اسلامی که اکنون به چند فرقه وشاخه ( طرفداران غنی، کرزی،اتمر،شورای ترکیه…) تقسیم شده اند، بیشتر دنبال تیکه داری ازجمعیت اسلامی و جامعۀ تاجیک برای معامله با طالبان اند تا ازیکسوبه دارایی های غیرمنقول شان که درکشور میراث مانده است صاحب شوند؛ ازجانب دیگرجایی برای خود درالیگارشی سیاسی فدراسیون قبایل درحاشیه و زواید ساختار قدرت جستجو کنند واز ریزه خواری دردسترخوان امارت طالبی محروم نشوند. و نامی که برای این کارروایی ومبارزۀ سیاسی گذاشته اند، «حل سیاسی وحکومت همه شمول » است. با پیش کشیدن همین« اهداف مبارزۀ سیاسی»خواستار توقف نبرد مسلحانۀ آزادیبخش برای آزادی وعدالت ملی وسیاسی از سوی جبهۀ مقاومت ملی اند، ارچند این خواست رادر ظاهر به طور آشکار به زبان نمی آورند. ازهمین بابت تبلیغات زهرآگین را از طریق مریدان چپ وراست، کندرو و تندرو، سکتاریست ها و چماق به دستان محل گرای تاجیک علیه سنگر عزت وآزادی مردم به راه انداخته اند. این گروه ها بیشتر از هرکسی دیگرمی دانند که آب تمام این هیاهوی، هرزه گویی، قیل وقال، تامات وپنداربافی های سخیفانه به آسیاب امارت قرون وسطایی طالبان می ریزد وسبب گستاخی بیشترتروریستان وفاشیستان طالب علیه جوامع و اقوام غیرپشتون، زنان و نیروهای عدالت طلب و آزادیخواه می شود.
همان که می گویند « کورخود وبینای دیگران»،اگر کارروایی و« مبارزۀ سیاسی» این« رهبُران»را به گونۀ بسیارفشرده و گذرا از کنفرانس بن تاحاکمیت های دست نشاندۀ امریکایی و تحویل دهی قدرت به طالبان مرور کنیم، این آقایان کلیت اهداف ومبارزۀ سیاسی را رسیدن فردی و خانوادگی به رزق و مقام و جمع کردن ثروت تعریف کرده اند. و هیچ دغدغۀ درمورد منافع مردم، جمعیت اسلامی، جوامع و اقوامی که مربوط به آن هستند، نداشتند و ندارند. مبارزۀ سیاسی یعنی چاپیدن بیشترمردم و بیشترهم خودی ها. و نه مبارزه برای تصرف مشروع قدرت و استفاده از قدرت برای آزادی، عدالت، و رساندن مردم به حق شهروندی و برخوردارشدن ازحق مسلم حقوق بشری. درکارنامه ها وکارروایی «سیاسی» این اقایان پس از ترورفرمانده بزرگ مقاومت و استاد ربانی رهبرجهاد و مقاومت به جز از معامله، ارزش فروشی، جهاد فروشی، مقاومت فروشی و به حراج گذاشتن خون و قربانی مردم برای منافع شخصی چیزی دیگری وجود نداشت و ندارد. همین ها بودند که برسرخون فرمانده مسعود، قهرمان ملی تجارت کردند و صاحب مقام های تفننی و عاریتی شدند و با استفاده از این مقام های پوشالی زر و ثروت اندوختند. برسرخون استاد ربانی تجارت کردند. همین ها بودند که جمعیت اسلامی را به پارچه ها و جزایر سازمانی و تشکیلاتی محلی ومنطقه یی تقسیم کردند تا راه گروه های فاشیستی وتروریستی به قدرت هموار شود. «رهبُران» درتمام معاملات با مرجعیت قدرت قومی وحامیان بیرونی آن دنبال منافع شخصی و خانوادگی خود بودند ونام این شارلتانی ، معامله و خیانت را «مبارزۀ سیاسی» گذاشته اند. و هم اکنون هم دنبال همین زد و بند با طالبان اند.
زمانی که تقسیم پول وپُست های سیاسی کابینه در« انتخابات» مطرح می شد، این«رهبُران»، جمعیت اسلامی را درچند اردوگاه انتخاباتی تقسیم می کردند وهویت جمعیتی و تاجیکی گاو شیری بود که از نام و نشان، وجهۀ ملی و سیاسی آن برای پول درآوردن و رسیدن به کرسی و مقام سوء استفاده می کردند. هیچگاه برای این «رهبُران» محور قدرت و اقتدار، سیاست برای قدرت و قدرت به عنوان وسیلۀ خدمت به مردم مطرح نبود و هرچی می توانستند با استفاده از قدرت از مردم می چاپیدند. هیچ زمانی دغدغۀ « مبارزۀ سیاسی» ازمادونیت سیاسی، خود حقیربینی و خود کهتربینی سیاسی در ردۀ قدرت بالا نرفت. و ازتشکیل حکومت مؤقت تا اسقاط رژیم دست نشاندۀ غنی برای یکبارهم نتوانستند ازحزب بزرگی مانند جمعیت اسلامی برای رییس جمهورشدن کاندید بدهند. تیم خلیلزاد برای این که از تاثیرگذاری سیاسی جمعیت اسلامی بکاهد، رهبران یک حزب را برخلاف روال و عرف سیاسی درچند تکت انتخاباتی تقسیم می کرد و یا افسار همه را به یک مهرۀ سازمان سیا( عبدالله) می بست و او هم مردم را پس از خون دادن و قربانی دادن در«انتخابات» دست خالی بر می گشتاند و آب همه « پیکارهای انتخاباتی» ساده و سهل به آسیاب گروه های فاشیستی و تروریستی می ریخت.
در تمام کش و قوس های «مبارزات سیاسی» این رهبران نه در محور قدرت، اقتدار، مرجعیت سیاسی و تصمیم گیری شریک شدند و نه اپوزیسیون سیاسی مشروع و قانونی رژیم را تشکیل دادند. آنها همیشه ویترین قدرت یک قومی را پررنگ می ساختند و درحاشیه و زواید قدرت به چپاول و بده و بستان مشغول بودند. هیچگاه این آقایان ازحاشیه وارد متن قدرت نشدند. در جریان همۀ این سال ها این رهبران نتوانستند ارگان ها ورده های رهبری سازمانی و تشکیلاتی را با راهکارهای دموکراتیک انتخاب و از روند فروپاشی و پراگندگی سازمانی و تشکیلاتی حاکم برآن جلو گیری کنند. حال با این توان فکری وسیاسی پس ازفرار و گذاشتن مردم درصحرای محشر می خواهند، تیکه داری، رهبری پیری ـ مریدی،سنتی وشیوه های ارباب رعیتی را دوباره بر جبهۀ مقاومت ملی تحمیل کنند و از آدرس این رهبری فرتوت و بی مایه سیاسی وفکری معامله کنند.
( ادامه دارد)