قسمت آخر
با تمام تلاشی که از جانب واحد خاص امنیت ملی جهت فیلتر کردن ویدیوهای ثبت شده در صحنه ی کشتار میشد، باز هم نمیتوانستند نشر تمام موارد را جلوگیری کنند. بارها خبرنگاران بابت نشر این فیلمها تحت تهدید امنیت ملی افغانستان قرار گرفتند، نه به این دلیل که از صحنه های کشتار فیلم نشر شده، بلکه به این دلیل که در این فیلمها مهاجمین به زبان پشتو حرف میزنند و این میتواند سیاستهای پنهان الیت پشتون را رو کند و نشان دهد که مهاجمین پشتون هستند و در واقع این کشتارها ریشه اش به تمایل الیت پشتون به استفاده از ابزار تروریزم برمیگردد. مجموع این تلاشها تمرکز بر این داشت که به منابع و افکار عمومی القا شود که تنها پشتونها در کشتار دخیل نیستند و طالبان فقط پیشقراولان قومی پشتون نیستند، بلکه مثل پشتونها دیگران هم در کشتار دخیل اند و بر این اساس نباید جنگ طالبان را جنگ یک قوم علیه اقوام دیگر افغانستان شناخت. رد پای این سیاست را میتوان در مصاحبه های فرماندهان ارتش که پشتون بودند نیز دید. با اینکه واحد خاص و پنهانی ایجاد شده در داخل امنیت ملی کشور برای اعمال چنین سیاسی نمیتوانست حتی در مواردی از نشر ویدیوهای که به دست بخشهای دیگر امنیت ملی که مدیران آن پشتون نبودند، پیگیری کند، با آنهم توانست قسمت اعظم افکار عمومی را فریب دهد و طوری صحنه سازی کنند که کشتارهای طالبان وصف قومی ندارد. بعد از اشغال افغانستان توسط طالبان، سیاست کشتار غیرپشتونها همچنان ادامه دارد، اما در صورت نبود منبعی مشخص برای گردن گرفتن این کشتارها، تنها طالبان تحت اتهام باقی میمانند. اکنون این منبع داعش است. عملیات ها به صورت مشترک و با هماهنگی و پشتیبانی جدی طالبان انجام میشود و منابع رسمی طالبان انگشت اتهام را به سوی داعش دراز میکنند، چون لازمه سیاست در این مقطع چنین است.
با اینکه تلاشهای زیادی انجام شده تا داعش را یک ساخته ی جدا بدانند، اما به دلیل اینکه تمام رهبران داعش پشتون بودند و جغرافیایی خیزش داعش هم در این منطقه مناطق قبایل پشتون است، اکنون این سیاست دارد به یک بن بست دشوار میرسد. مسئله اینطور مطرح میشود که داعش این حملات را علیه شیعیان افغانستان انجام میدهد، پس این داعش کیست؟ وقتی این سوال مطرح میشود، واکنش های که پاسخ به این پرسش برمیانگیزد، هم سرنوشت بودن اقوام غیر پشتون را نشان میدهد. کسانی در پنجشیر زنده به گور میشوند. جمعی در اندراب زنده به گور میشوند. فرزندان هرات را طالبان دست بسته میبرند و مدتی بعد جسدهای شان در بیابانها و خیابانها پیدا میشود. شیعیان در کابل و مزار و هرات و هر جای دیگر مورد حمله قرار میگیرند. از مسجد تا مکتب و آموزشگاه هزاره های افغانستان برای گروه های تروریستی هدف پنداشته میشود. همزمان که با انتحاری تلاش میشود مکاتب هزاره ها بسته شود، در پنجشیر مکاتب را به قرارگاه های نظامی تبدیل میکنند تا کودکان آنجا مکتب نخوانند و دانش نیاموزند. از هر سو این قضایا را بخوانی به این نتیجه منتج میشود که غیرپشتونها در افغانستان سرنوشتی مشترک دارند. این ذهنیت در روزهای اخیر رشد کرده و افکار عمومی غیرپشتونها در محور این باور دارد به سوی انسجام پیش میرود و این خطر بزرگی برای طالبان و داعش و الیت پشتون تلقی میگردد. آنها میدانند که در صورت همسو شدن نیروهای غیرپشتون، قدرتی متولد میشود که تمام توان و حوزه ی تسلط شان را به چالش خواهد کشید. بناً الیت پشتون و مشخصاً رهبران طالبان به تاکتیک اشرف غنی احمدزی برای از میان بردن امکان همسویی غیرپشتونها استفاده میکنند.
گفته میشود طالبان اخیراً یک تعداد جوانان تاجیک را در مسیر راه از موتر پیاده کرده و با خود برده اند. اطلاعات میرساند که طالبان تلاش میکنند با اعمال شکنجه این جوانان را دارد به این کنند که بگویند ما عضو جبهه ی مقاومت هستیم و در فعالیت های تروریستی اخیر دخیل میباشیم. درست مثل تاکتیکهای واحد خاص امنیت ملی اشرف غنی احمدزی. طالبان با اعمال این طرح شوم در پی آن هستند تا از یکسو به جهان مخابره کنند که جبهه ی مقاومت دست به حملات تروریستی میزند و جایگاه این جبهه ی عدالت محور را تا سطح یک گروه تروریستی در ذهن جهانیان تقلیل دهند. از سوی دیگر که شاید این هدف اصلی شان باشد، تلاش میکنند به افکار عمومی هزاره های افغانستان تلقین کنند که تاجیکها علیه آنها اقدام تروریستی میکنند و گویا در مانیفست مبارزات تاجیکهای افغانستان، جنگ علیه هزاره ها مشروع دانسته میشود. با اینکه از قبل هم تاجیکها و هم هزاره ها به درستی میدانند چنین نگرشی در هیچ یک از این اقوام علیه قوم دیگر وجود ندارد، با آنهم این طرح میتواند فضا را به شدت آشفته سازد. بناً نیاز است که قبل از گسترده شدن دامن این طرح در فضای مجازی و رسانه ای، الیت تاجیک و هزاره برآن واقف بوده و تلاش کنند این طرح شوم را خنثی سازند.
از آن جایی که نسبت دادن این حملات به داعش به دلیل اشتراک طالب و داعش در هدفگذاری، مشکل دیگری را برای الیت پشتون ایجاد کرده است، در حملات اخیر سعی شده از نام داعش کمتر استفاده شود و به دنبال ایجاد یک آدرس دیگر برای نسبت دادن این حملات هستند. این آدرس باید در میدان عمل نفع چند جانبه ی الیت پشتون را تضمین کنند. همین است که به سراغ تاجیکها میروند تا با تحمیل هویت تروریزم بر گروه های مبارزاتی این مردم، دشمنی میان هزاره و تاجیک ایجاد کنند و خود راحت در این میان به کشتار هر دو طرف ادامه دهند.
پیوندهای عمیق میان هزاره ها و تاجیکها اینقدر گسترده است که چنین طرحهای نمیتواند منجر به خلق دشمنی میان این دو پاره ی یک پیکر واحد گردد. لازم است الیت تاجیک و هزاره با خلق گفتمان موثر بین شان، در برابر چنین تهاجمهای مشترک و همسو عمل کنند.
جبهه ی مقاومت افغانستان پیوسته به عنوان یک تشکل عدالت محور به حیات و منافع همه ی مردم این کشور اندیشیده و مبارزان هزاره در مناطق مرکزی افغانستان رابطه ی بسیار نزدیک و همسو با قرارگاه جبهه ی مقاومت دارند. اینها در واقع هویت طالب و داعش را خوب میشناسند و دچار ترفندهای شوم طالبان و الیت پشتون نمیشوند، اما نگرانی از بروز گفت و گوهای تند میان توده، تحت تاثیر این طرح های خطرناک طالبان، باید جدی گرفته شود.
پایان