آیا امارت طالبان میتواند مورد اعتماد روسیه قرار گیرد؟
با شروع جنگ در اکراین، صورت بندی منازعات نظامی در افغانستان هم شکل دیگری به خود خواهد گرفت. جدای از شمار جبهه های که چین و روسیه از یکسو و بلاک غرب از سوی دیگر در برابر هم قرار دارند، نقاط داغ این جنگ اقلن برای چند سال آینده، بالکان و آسیایی مرکزی و میانه است. خلاف دیدگاه های که با بروز جنگ در اکراین، منازعات افغانستان را نقش حاشیه ای میدهند، درگیریهای افغانستان موازی با جنگ در شرق اروپا، شدت خواهد گرفت و ارزش بالای به لحاظ توجه پیدا خواهد کرد.
پُرواضح است که عقب نشستن میدانی کشورهای غربی بخصوص ایالات متحده ی امریکا و جلو کشیدن روسیه در خاور میانه و بالکان، تا حاشیه های افریقا، شکل گیری و تحکیم نظامهای استبدادی را تقویت میکند. خلاف نگرش غربی ها به امر دولت داری که سود خود را از بازکردن مناسبات داخلی و خارجی به دست میآوردند، سود چینی ها و روسها در تمرکز قدرت در اتاقهای کوچک سیاستمداران حاکم در کشورهای این منطقه است. حالا پرسش این است که با رونق سیر تحکیم نظامهای مطلقه و استبدادی، ناشی از برد بیشتر سیاست روسیه و چین در منطقه، آیا طالبان میتوانند برای تداوم حاکمیت شان از این فرصت استفاده کنند، یا نه؟
صورت بندی مسئله در خوانش ساده ی آن میگوید، طالبان به لحاظ خصوصیات روانی، نگرش حکومتداری و کریکت شان، نزدیکترین نیروی حمایتگر شان چین و روسیه خواهد بود. این کشورها خلاف رویکرد غربی، دغدغه ی حقوق بشر و دموکراسی را ندارند و گراف سازگاری شان در این زمینه با طالبان بسیار بالاست. این درواقع خوانش ساده ی مسئله است. اما در سطحی عمیق تر چالش های بزرگی فرا راه طالبان در گرفتن حمایت از روسیه و چین وجود دارد. طالبان به لحاظ درونی یک نیروی قومی-مذهبی است. نیروی که از پشتونها در قدرت نمایندگی میکند و مبنای تفکرش فاشیزم پشتون است. آنچه در هدف گذاری و رفتارشان در میدان این روزها دیده میشود، به صورت واضح هویت این گروه را به لحاظ موضعگیری های قومی مشخص میکند. پشتونها به صورت تاریخی مجریان سیاستهای غربی به شمول انگلستان و آمریکا در این منطقه بوده اند و تمام حکومتهای پشتون ذیل سیاستهای انگلیس و در نیم قرن اخیر امریکا تعریف میشود. از نادرخان تا ملاعمر تمام حکومت های پشتون محور رهبران شان از خارج با کمک انگلیسها یا امریکایی ها آورده شده و در طول حاکمیت شان نقش یک مزدور را برای خارجی ها ایفا کرده اند. این رابطه ی دیرینه مهمترین خطریست که قدرتهای شرقی را در بازی افغانستان نسبت به پشتونها بی اعتماد میسازد. با تمام خشونت و کشتاری که طالبان بعد از اشغال افغانستان در داخل علیه مردم اعمال میکنند، لحن حاکمان امریکا نسبت به طالبان حتی از حاکمان استبداد محور چین و روسیه هم نرم تر بوده است. در چند ماه اخیر موضعگیری روسیه در قبال افغانستان به صورت روشن فشار بر طالبان و تا حدی تهدید این گروه بوده است. خوانش حوادثی که در قزاقستان در ابتدای سال ۲۰۲۲ رخ داد، خبر از حضور نیروهای بنیادگرای اسلامی وابسته به گروههای تروریستی اسلامگرای متحد طالبان میدهد. در موضعگیری مقامات قزاقستان و روسیه هم چنین اطلاعاتی دیده میشود. ورود نیروهای روسی به قضیه ی قزاقستان به صورت روشن خبر از نگرانی عمیق روس ها نسبت به استفاده ی قدرتهای غربی از جریانهای افراطگرایی دینی برای ایجاد ناامنی در منطقه ایست که به لحاظ سنتی حوزه ی استحفاظی روسیه تلقی میگردد. لحن مقامات روسیه نسبت به طالبان بعد از آن حوادث به شدت تند شد تا حدی که از امکان بروز جنگهای شدید در افغانستان در ماه های پیش رو سخن گفتند. این درواقع هشداریست برای قدرتهای منطقه که سیاستمداران پشتون چنان در روابط اطلاعاتی و همکاری های دورنمایی با غربی ها پیچیده اند که هرگونه سرمایه گذاری دراز مدت روی پشتونها در افغانستان در واقع حرکتی علیه منافع قدرتهای شرقی ست. الیت پشتون اقلن هشت نسل تحت قیمومیت انگلیسها و بعد ها امریکایی ها قرار داشتند و قطع چنین رابطه ی عمیقی بسیار دشوار است. با اینکه طالبان یک نیروی اجاره کار هستند که با هر قیمتی حاضر به معامله با خارجی ها جهت تداوم حاکمیت شان در افغانستان میباشند، با آنهم پیچیده گی روابط شان با کشورهای غربی و خصوصاً انگلیسها مانع شکل گیری اعتماد بین امارت طالبان و روسیه و چین خواهد شد. به موزاتی که سطح تقابل ها در نقاط مختلف جهان بین قدرتهای غربی و شرقی بالا برود، سطح وابستگی طالبان و گراف پیروی شان از سیاستهای کشورهای غربی برهنه تر میشود.
روسها در وضعیتی قرار دارند که باید یک همکار استراتژیک در داخل افغانستان انتخاب کنند که امکان پیوستن اش به جبهه ی کشورهای غربی در موازنه ی قدرت در داخل افغانستان و منطقه بسیار کم باشد. این همکار استراتژیک با دلایلی که در بالا ذکر شد، نمیتواند نیروی پشتونی طالبان باشد، چون قطع نظر از خصوصیات فکری و رفتاری شان، افساری که به لحاظ تاریخی بر دهن این نیرو کشورهای غربی زده اند، هر لحظه امکان مدیریت شان را در مسیر منافع کشورهای غربی دارند.
با جنگ اکراین تصمیم روسیه و چین که اکنون به صورت واضح در یک بلاک قرار گرفته اند، روی موازنه ی قدرت و چگونگی جریان های نظامی در داخل افغانستان تاثیر مستقیم و جدی خواهد گذاشت.
با توجه به حرکت سریع تحولات از بالکان تا جنوب آسیا، تصمیم گیری روسیه برای مشخص ساخت جهت حرکت اش در افغانستان بسیار سریع خواهد بود.