قسمت دوم
رهبُران جامعه دنبال کدام« راه حل سیاسی و حکومت همه شمول» با طالبان اند؛ طالبانی که با«حاکمیت قومی ـ الهی» حق حاکمیت از مردم را غصب کرده اند. در حاکمیت طالبانی انتخابات حرام است، آزادی و حق کار و آموزش زنان از محرمات است، دخالت مردم در سیاست و تشکیل حاکمیت گناه نابخشودنی تلقی می شود، آزادی اندیشه و بیان تابوی ممنوعه، حاکمیت به نمایندگی ازخدا حق چند ملا و چری ازاکوره ختک و مدرسه های حقانیه است…. درفورمول «حل سیاسی و حکومت همه شمول» استخدام چند مامور و نوکر از جوامع و اقوام دیگر چی چیز تغییر میکند؟ مرجعیت قدرت، مرجعیت سیاست و تصمیم گیری، مرجعیت قانونگذاری، پایان دادن به اسارت های فرهنگی، هویتی، نمادها و نمود های ملی. هیچ چیز. جز این که تعدادی در خوان چور و چپاول طالب به نان و نوا برسند و مانند گذشته از مردم شیره کشی اقتصادی کنند.
چرا رقابت بر سر رهبری سیاسی جامعه تب و تاب عده ی از تیکه داران و شبکه های جاسوسی در درون جامعه را این قدر به غلیان آورده که کار را به دشنام دهی کشیده است؟ تیکه داری و نمایندگی خود خوانده از نام جامعهی که در تالاب خون غرق است و هر روز به نام پنجشیری، شمالی، بغلانی، تخاری، بدخشی … درسرسرک، کوچه، پس کوچه، بیغوله و بیابان تیر باران می شود. این مساله در کنار استفاده اقتصادی، شهرت طلبی کاذب، خود شیفتگی و کسب مقام دبیرکلی، بیشتر به کار استخباراتی طالبان، پاکستان و برخی شبکه های جاسوسی در درون جامعه ارتباط دارد که از طریق عمال خود می خواهند افسار سیاست و قدرت را در یک کشور بی در و پیکر در دست داشته باشند و همه را به جان دشمنان شان بیاندازند.
عدهی سالیان دراز است که رهبری جمعیت اسلامی را به تیکه داری، رهبری مادام العمر، سنت پیری ـ مریدی و وسیلۀ بده و بستان تبدیل کرده اند. رهبرانی که در تمام پروسه ها و کارزارهای سیاسی شکست خوردند و در کارنامۀ شان پس از استاد ربانی و فرمانده مسعود جزشکست چیزی در چُنته ندارند. درحالی که رهبری مسئولیت سیاسی است و آنهم مسئولیتی که رهبر بتواند صداقت و تعهد فکری خود را در جنبۀ عملی (سیاسی) به اثبات برساند. وقتی شما در«دموکراسی افغانی» و با این همه سرمایه های باد آوردۀ افسانوی نتوانستید کاروان سیاست و مبارزه سیاسی را رهبری کنید، در دورانی که قتل عام، آواره گی و وضیعت خون بار ملی و سیاسی برای جامعه رقم زده شده است، چگونه از عهدۀ رهبری سیاسی جامعه بیرون می شوید؟ فاجعۀ مرگ، خون و آواره گی جامعه و تراژیدی بیسرنوشتی ملی و سیاسی از یکسو و جنگ «رهبُران» بر سر تیکه داری و هدایت سازمان های جاسوسی از سوی دیگر وضیعت جامعه را بیش از هر زمانی دیگر زار ساخته است.
وضعیت موجود به رهبران شجاع، مسئول، متعهد که پیمانش را با مردم نشکند، نیاز دارد. رهبرانی که در صف نبرد عادلانه درمیدان بیایستند و در کنار مردم خون و قربانی بدهند. رهبرانی که قدرت تفکر، قدرت درک و قدرت عمل سیاسی خویش را در این دوران غلبۀ فاشیزم و تروریزم تبارز دهند. رهبران جامعه باید بتوانند تفکر و درک سالم را با عمل منطقی و معقول سیاسی به اثبات برسانند و رهبران پیشین در تمام این دوران اثبات کردند که از چنین ظرفیتی برخوردار نبودند. هیاهوی و قیل وقال جز این که صف رزمندگان مقاومت ملی را تضعیف کند، ثمری به جامعه نخواهد داشت.
علاج برگشت دوبارۀ جامعه به بازی سیاسی، قدرت و اقتدار این است تا روند جابجایی در رهبری منجمله جمعیت اسلامی با چهره های توانا، با رسالت، متعهد و مصمم انجام شود. رهبری سیاسی بدون نسل پیشرو، با تفکر و سیاست های انسان محور، ملی اندیش، دلبسته به فرهنگ و ارزشهای اجتماعی و تاریخی نمی تواند با آن رهبران بدنام و فلج سیاسی به پیش برود.
باید «رهبُران» ما درک و احساس کنند که بدون مقاومت جانبازانه و مسلحانه شمولیت در پروسه های سیاسی، مرجعیت تصمیم گیری، مرجعیت سیاسی و حق تعیین سرنوشت ملی و سیاسی و سپردن قدرت به مردم نه ممکن است و نه میسر. در حالی که رهبران سنتی نه دنبال مقاومت، بلکه « راه حل سیاسی» که همان معامل برای ریزه خواری در قدرت، مادونیت سیاسی و بلی قربانگویی است، مصروف اند. دلیل اصلی مخالفت آشکار و پنهان این رهبران با احمد مسعود رهبر جبهۀ مقاومت این است که او به صف پیکار برای آزادی پیوسته است و این موضع برحق از یکسو مانع رسیدن «رهبُران» به معامله با طالبان است و از جانب دیگر رهبری پیری و مریدی سنتی خود را در خطر میبینند.
اگر این رهبُران ذرۀ به مردم تعهد و به خدا باور دارند،به نفع شان است که خود در جابجایی نسل جدیدی که ازعهدۀ رهبری سیاسی جامعه به خوبی بدر شود، به راز و رمز بازی های سیاسی آشنا باشد، دست به کارشوند، نه این که مانع ایجاد کنند. این گروه مسئولیت دارد تا جامعه را برای تاثیرگذاری بیشتر بسیج کند و به اتحاد سیاسی و اجتماعی برساند. بازی های دیگر شکست محتوم سیاسی است. رهبران جبهۀ مقاومت با همۀ محدودیت در عمل اثبات کردند که در وضع دشوار و پیچدۀ سیاسی، نظامی، منطقه یی و بین، المللی قیادت مبارزۀ آزادیبخش مردم را به شایستگی به عهده گرفته اند. سیاست عمل است و نه قیل و قال برای رزق و مقام. سنگرشکنی، توطیه و تبلیغات واهی علیه رزمندگان مقاومت ملی نه تنها این که در مبارزه مسلحانۀ مردم برای آزادی شک و تردید ایجاد می کند، بلکه حذف مقاومت رهبُران را یکجا با خود به گور تاریخ خواهد بُرد. اگر شما در این گوشه و آن گوشه نغمه می خوانید از برکت سنگر رزم و پیکار مردم است،ورنه شما مردم را گذاشتید و فرارکردید. پس چی تاثیری در شکل گیری روندهای سیاسی داخلی دارید؟ کسی که ازخود دفاع نکند، چگونه ازمردم دفاع خواهد کرد!
حضور رهبُران معامله گر و خیانت پیشه در رهبری جبهۀ مقاومت، تلاش یک نسلی را که برای آزادی، عدالت ملی و سیاسی قیام کرده است به بیراهه خواهد بُرد و به فرجام نخواهد رساند. مرادها و مریدان باید به یاوه گویی، قیل و قال، کشمکش برای داشتن تریبیون برای معامله و باج گیری از جامعه و جمعیت اسلامی پایان بدهند. رهبران نسل گذشته از مردم چی می خواهند، شما که نه تنها حق خودتان، بلکه از چندین نسل خلف تان را از حراج ملی و مردم گرفته اید، بگذارید همان ها خرچ شوند!
ادامه دارد