محب مشاور شورای امنیت ملی دولت اشرف غنی به سه زبان از مردم عذرخواهی کرد. او با قید اینکه اگر اشتباهی کرده است از مردم بابت آن عذر میخواهد، تلاش کرد به حیث یک انسان پاسخگو در برابر مردم ظاهر شود. پرسش این است که آیا عذرخواهی محب ناشی از عذاب وجدان او در برابر کشتارهای ناشی از تبانی گروهش در واگذاری قدرت به طالبان است یا نوعی طرح برای برگشت به بازی؟
عذرخواهی رفتاری ناشی از احساس درد درونی نسبت به انجام امریست که از فردی سرزده که به لحاظ درونی قایل به تظلم و حق تلفی و ستم نیست. بناً اگر عملش منجر به ستم به کسانی میشود، این فرد دچار درد درونی شده و برای کاهش درد خود اقدام به طلب بخشش از قربانیان میکند. آنچه در این میان اهمیت دارد وجود یک قوه ی تشخیص اخلاقی ست که فرد به هر حال به نحوی به آن پای بند است. با این حساب فرد با مشاهده ی اولین مورد ستم ناشی از عملکردش با تعهدی که به اخلاقیات دارد، از ادامه ی آن مسیر منصرف شده و اقدام به جبران میکند. حرکت در مسیری که پیوسته ظلم و ستم میآفریند، فقط از کسانی ساخته است که اساساً باور اخلاقی و تعهد انسانی در قبال رفتارهای شان ندارند. خصوصاً وقتی پای کشتارهای انسانی به میان میآید، هرگز نمیتوان از یک انسان متعهد و اخلاقگرا تکرار پیوسته ی همسویی با برنامه ی کشتار انسانها را مشاهده کرد. ممکن است از روی اشتباه سیاستمداران اخلاقگرا نیز در مواقعی کاری بکنند که پیآمدش مرگ انسانهای دیگر باشد، اما از آنجایی که خود را ملزم به رعایت موازین اخلاقی میدانند، با پی بردن به نتایج عمل شان، خود در صف قربانیان قرار گرفته و برای کاهش گناهانش تلاش میکند.
محب با ورود به حوزه ی سیاست به حیث یکی از کلیدهای مهم قدرت در دولت اشرف غنی، خود یک ستم آشکار بود، چرا که اوضاع نابسامان کشور و چالش های بس بزرگ موجود نیاز به شخصیت های بسیار با تجربه و توانمند داشت تا برای مهار وضعیت ظرفیت لازم را داشته باشند. محب نه حوزه ی کارش سیاست بود و نه دانش و تجربه ی کافی در این زمینه داشت. او بی هیچ توجهی به مسوولیتی که به او سپرده شد، با شوق در شامل افراد رده ی اول دولتی در کشور شد. براساس گزارشهای درونی افراد نزدیک به تیم ارگ و همچنین گزارشهای تحقیقی رسانه ها، محب از مهمترین افرادی بود که سه امر را همزمان در درون دولت پیگیری میکرد.
او با حمایت منابع بیرونی تا سطح احراز مدیریت نهادهای امنیتی کشور ارتقا کرد. گزارشهای متعدد میرساند که محب به صورت مشخص نهادهای امنیتی را در جهت منفعت گروه طالبان که نماینده ی قومی محب در معادله ی قدرت افغانستان بود، مدیریت میکرد. شمار حوادثی که منجر به کشتار سربازان نهادهای امنیتی افغانستان طی طرح های مدیریت شده از جانب محب بود به هزاران میرسد. طی این عملیاتهای که گفته میشود محب در طراحی آن دخیل بوده است، دهها هزار جوان طی حدود بیش از پنجسال جان خود را از دست دادند. عملیاتها به صورت مشخص علیه گروه های اجتماعی خاصی هدفگذاری میشد. گروه های که محب برای راندن شان از حوزه ی قدرت، دست به دامان طالبان و حکومت پاکستان و شاید منابع دیگری میشود. برای درک درست آمار کشتار و چگونگی دخالت محب در کشتار سربازان و مردم غیرنظامی غیرپشتون در افغانستان، به گزارشهای رسانه ها در مورد عملیاتهای طالبان در طی سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۱ مراجعه کنید.
مسئله ی دیگری که محب در راستای آن پیوسته تلاش کرده است، تضعیف سیستم دموکراسی در کشور بود که به صورت قطع به نفع قوم خود نمیدانست. او با آگاهی از ضعف پشتونها در استفاده از نظام دموکراسی و ظرفیت های این نظام، اقدام به شکل دهی گروهی کرد تا با استفاده از راه های مختلف برای از پای انداختن نظام فعالیت کند. این گروه از یکسو دامن فساد را در دولت چنان گسترده ساختند که به صورت قطع آن را مبدل به دشمن علیه مردم کشور ساختند. مردم دیگر نظام را از خود ندانسته و اشتیاقی برای دفاع از چنین نظام فاسدی نداشتند. غالب این فسادها علنی بود تا مردم از نظام متنفر شوند. این یک سیاست سنجیده شده و هدفمندانه بود که فساد باید پیش روی مردم اتفاق بیافتد و برخورد دولت با مردم بسیار سخت و شدید باشد تا گراف نفرت مردم نسبت به دموکراسی اوج بگیرد و امکان ریشه کن کردن نظام ساده تر شود. از سوی دیگر گروه محب با ترویج رفتارهای ضد اخلاقی در گروه های مرتبط با دولت، تلاش کردند دولت دموکراتیک را یک دولت فاحشه سالار و ضداخلاقی معرفی کنند. آنها خانه های بسیاری از افراد دولتی را به فاحشه خانه های علنی مبدل کردند. گروه های زیاد کارگران جنسی از لایه های مختلف اجتماعی در کابل شکل گرفت و زیر سایه ی حمایت بی چون و چرای محب و تیمش، علنی تن فروشی و عرضه ی خدمات جنسی انجام میشد. حتی نهاد ارگ به الگوی فاحشه خانه مبدل شد تا دیگران بی هیچ هراسی چنین مسیری را دنبال کنند. از همان ابتدا مشخص بود که این اقدام برای حیثیت زدایی از دولت دموکراتیک انجام میشود، تا مردم از روی عصبانیت و خشم آماده ی پذیرش یک نظام دینی غیردموکراتیک شوند و مسیر برگشت طالبان به عنوان نماینده های قومی محب به قدرت هموار شود.
آخرین روزهای حکومت اشرف غنی اوج وقاحت و ستمگری محب و گروه همراهش را نشان میدهد. آنها به صورت بسیار حساب شده، نیروهای نظامی دولت را تسلیم طالبان کردند تا گروه قومی محب بی هیچ دردسر بتواند حاکم بر وضعیت شود. در پس این واگذاری هزاران سرباز به دست طالبان کشته شدند و ملیونها انسان آواره شدند. شاید لزومی به تشریح وضع بعد از اشغال افغانستان توسط طالبان نباشد، چرا که همه ناظر بر وضعیت بوده و هستند.
در یک جریان چندساله ی ستم و کشتار، امروز محب در رسانه ها از مردم عذرخواهی میکند. این عذرخواهی هر دلیلی داشته باشد، دلیل اخلاقی و انسانی ندارد. او هیچ تعهدی به اخلاق ندارد و ثبوت این بداخلاقی او تکرار جنایت های پیوسته در چند سال حضور او در رده ی بالای دولتی و دخالت مستقیم او در شکل دهی جنایات است. گمان غالب این است که محب و تیمش فکر میکردند بعد از اشغال افغانستان توسط طالبان، به دلیل همکاری شان با طالبان و حرکت شان در مسیر سیاستهای قومی، باز هم شامل بازی سیاسی در کشور خواهند بود. تصور شان این بود که بازی پوشیده میماند و کسی از جنایتهای پنهان شان مطلع نخواهد شد. بعد از تسلط طالبان بحث های گسترده ی در رسانه ها نسبت به عملکرد و روابط گروه های درون دولت به میان آمد و بسیاری از این بحث ها به دخالت محب و اشرف غنی در جنایات اشاره داشت. گزارشها تقریباً همه چیز را برملا کرد و پیآمد آن ترس شدید افراد شامل دولت بود که بسیاری با حضور در رسانه ها سعی در تبرئه خود داشتند و واقعیتهای بسیاری را برملا کردند که از آن جمله مشاهدات عینی افراد شامل دولت نسبت به دخالت های محب در برنامه ریزی جهت کشتارها و تلاش برای فروپاشی دولت بود. با باز شدن مشت محب ترس سرپای او را فرا گرفته و تصور میکند تحت چنین اوضاعی که از یکسو طالبان با بن بست حاکمیت رو به رو هستند و همه تحلیلها اشاره به فروپاشی زودرس حاکمیت این گروه دارد، از سوی دیگر تلاشها برای تشکیل بدیلهای بعد از طالبان در گروه های زیادی در کشورهای بیرونی به جریان افتاده است، بناً با چنین بدنامی او هرگز امکان برگشت به بازی را نخواهد داشت. این است که با یک اقدام ریاکارانه تنها راه را در تظاهر به اخلاق می بیند تا امکان شمولیت در بازی را به نحوی پیدا کند.
وقتی محب از دخالتش در فروپاشی نظام حرف میزند، دقیقاً مشخص نیست از کدام بخش دخالتهایش عذرخواهی میکند. وقتی جنایت بر بنای تصمیم او پیوسته تکرار میشود و انسانها توسط آنها گروه گروه به مرگ محکوم میشدند، این اخلاق محب کجا بود تا از درون تکانی بر او بدهد و او را از مشارکت در برنامه های کشتار باز دارد؟
وقتی بیش از ۵۰۰ سرباز تنها در یک حمله ی گروه طالبان در قل اردوی شاهین در نماز جمعه کشته شدند و براساس گزارشها محب از جمله ی برنامه ریزهای این حمله ی وحشتناک بود، اخلاق این آدم کجا بود که جلو آن کشتار را بگیرد؟
وقتی با گروه بیشرف خود برنامه میریخت تا گروه گروه دختران فقیر را جمع کرده و زیر دست و پای یک مشت لمپن پهن کنند و از فقر مردم استفاده کرده و ناموس شان را ملعبه ی محافل عیش خود کنند، اگر اخلاقی در این موجود بود، چرا تکان نخورد؟
چرا در پس این همه جنایت، امروز که دیگر هیچ راهی برای او نمانده است، حرف از عذرخواهی میزند؟
آیا میشود خون دهها هزار انسان را با یک عذرخواهی بخشید؟
شاید محب تازه متوجه خطری شده باشد که او را تهدید میکند. این خطر دیر یا زود به سراغش میرود. محب و هر کسی دیگر که در جنایات گسترده ی افغانستان در سالهای اخیر دخالت داشتند، روزی باید در برابر عدالت پاسخگو باشند. هیچ عذرخواهی نمیتواند مشارکت در جنایاتی به این بزرگی را بپوشاند.
این عذرخواهی ها یک طرح سیاسی ست نه یک رفتار اخلاقی. مردم این را میدانند و بیش از اینکه با چنین عذرخواهی محب را ببخشند، برای به محاکمه کشیدن این مشت اراذل بیشرف مصمم تر میشوند.