نذیر رها: نویسنده و پژوهشگر
جدال میان امرالله صالح و عطا محمد نور این روزها به سطح تهدید و تحقیر رسیده و هر یک به شیوه ی خاص سعی در بی اعتبار ساختن دیگری دارد. امرالله صالح القاب عطا محمد نور را به طعنه یادآور میشود و از تعقیب عدلی پرونده های سخن میزند که گویا عطا محمد نور در آن دخیل است و در مقابل استاد عطا با غلام بچه خطاب کردن صالح، رقابت با او را در شأن خود نمیداند. به نظر میرسد که حملات دو طرف در مجادلات کلامی رسانه ای و در فضای مجازی عمیق شده است. اما جایگاه و وضعیت این دو در واقعیت چگونه است؟.
امرالله صالح با قرار گرفتن در کنار اشرف غنی در انتخابات و بعدها با تلاش برای تحمیل نتیجه ی ناشی از تقلب در انتخابات به نفع اشرف غنی ، به انزوای بی سابقه ای مواجه شد. سطح فشار افکار عمومی و حتی طرفداران قبلی اش ، به حدی بالا رفت که منجر به واکنش صالح به کاربرهای فضای مجازی شد. همزمان تنش میان صالح و بقیه شخصیت های رده اول جبهه ی سنتی اش عمیق شد و در نهایت همه ی شان یک خط فاصل میان خود و صالح رسم کردند. در چنین اوضاعی صالح به عنوان یک جنرال بی لشکر که هم طرفداران سنتی اش را از دست داده و هم حامیان اشرف غنی به او قطعاً وفادار نیستند، او راه چاره را در پل زدن به افکار عمومی مطابق وضع روانشناختی توده می یابد. از اینجا صالح شیوه ی داکو گری را برای فریب افکار عمومی و نشان دادن یک چهره ی پاک از خود، روی دست میگیرد. طبیعی ست که در فضای مملو از فساد و غارتگری و جنایت کنونی، کسی که اقدام عملی علیه افراد و گروه های که وجود شان برای مردم ترس آور است، کند، در واقع افکار عمومی را به دنبال خود خواهد کشید. صالح یک شخصیت استخباراتی است و با شگردهای بازی با افکار توده آشناست. در شرایطی که اشرف غنی نیاز به تنبیه رقبای سیاسی خود دارد و سران تاجک و هزاره و ازبک را هم به لحاظ تاریخی و هم در حال حاضر دشمنان آشتی ناپذیر خود میداند، چه مهره ی بهتر از امرالله صالح تا این پروژه را پیش ببرد. در واقع نیاز هر دو نفر (صالح و اشرف غنی) در یک جا گره میخورد و اشرف غنی دست صالح را برای اعمال فشار بر صفوف مشخص و افراد خاصی باز میگذارد
صداقت یا عوام فریبی .
چگونه میتوان به عدم صداقت صالح به شعارهای تند و ادعاهای بزرگی که میکند، پی برد؟
بنا به شواهد موجود و گزارش منابع داخلی و خارجی بزرگترین غارتگرها و جنایت پیشه ها زیر پرچم اشرف غنی جمع شده اند. اداره ی کشور به بنگاهی جهت درآمد اقتصادی برای اشرف غنی مبدل شده است. او حتی خویشاوندان زن اش که لبنانی هستند را به سمت های بسیار بالایی در اداره ی حکومت افغانستان منصوب کرده است که خود را به هیچ عنوان به قانون و پرنسیپهای اداری پاسخگو نمیدانند. شاهراه های اقتصادی در دست نزدیکان رئیس جمهور است و شواهد غارت های ملیون دالری از هر کدام شان وجود دارد که اشرف غنی اجازه ی تشکیل پرونده در مورد شان را نمیدهد. این غارتگری ها واضح و آشکار انجام میشود چرا که اشرف غنی خود را نه به عنوان رئیس جمهور در یک نظام دموکراسی، بلکه خود را حاکم بلامنازعه ی کشور که شخصاً قانون میسازد، میشناسد و ادارات زیر دست اش هم به علت وجود فرصت غارتگری در دامن چنین اداره ی، از چنین شخصی حمایت میکنند. مرز تعقیب و پیگیری جنایات را نزدیکی یا دوری از رئیس جمهور مشخص میکند. افرادی با پرونده های قطور فساد به دلیل نزدیکی به اشرف غنی از مصؤنیت قضایی برخوردار هستند و این روزها هم با دست باز هر جنایتی را میکنند. در چنین اوضاعی امرالله صالح هر روز صبح در کنار جمعی فاسد می نشیند و علیه یک تعداد فاسد ، دزد و قانون گریز دیگر که مخالف سیاسی رئیس جمهور هستند، برنامه میچیند. اگر این جلسات برای فریب افکار عمومی نیست، چرا صالح از گرد میز خودش مبارزه علیه فاسدان را شروع نمیکند؟ مگر میشود به وسیله ی جمعی دزد و پرونده دار، جامعه را از افراد جنایتکار و فاسد پاک ساخت؟ صالح به هیچ کدام دزدها و فاسدان دور و بر اشرف غنی کاری ندارد. او با شم استخباراتی خود میداند که برای فریب افکار عمومی و ترسیم یک چهره ی داکوگرایانه از خود علیه کی اقدام کند تا خطری متوجه مقام و جایگاه اش نشود. جالب است همین کسانی که این روزها صالح را در چهره ی یک ناجی میبینند، از خود نمیپرسند؛ چرا امرالله صالح فقط علیه دزدهای بیرون تیم رئیس جمهور برنامه ریزی میکند، اما به دایره ی دوستان دزد و فساد پیشه ی اشرف غنی کاری ندارد؟ واقعاً این توده نمیداند که این اداره رکورد دار فساد در سطح جهان است و هیچ نشانی از قصد پاکسازی در آن دیده نمیشود؟
صالح به دنبال چیست؟
طرح نشست های صبحگاهی صالح برای پاکسازی دزدها و جنایت پیشه از جامعه و اداره نیست. او برای کشاندن افکار عمومی به دنبال خود، داکو گری میکند و در نهایت طرحش راندن دزدها و فساد پیشگان مخالف رئیس جمهور از صحنه و آوردن دزدان و فساد کاران نزدیک به رئیس جمهور در عوض شان میباشد. این مردم از خود نمیپرسند چه فرقی میکند کی آنها را بکشد و یا کی جیب شان را خالی کند؟ گیرم صالح یک تعداد دزد مخالف رئیس جمهور را از میدان بیرون کرد، به جایش جیب مردم را تیم آقای صالح و اشرف غنی خالی میکنند. همین کاری که حالا هم به شکل بسیار علنی دارند انجام میدهند.
غوغای حمایت از صالح در فضای مجازی به زود خاموش خواهد شد، چرا که ظرفیت خلاف کاری ، و غارتگری و قانون گریزی تیم اشرف غنی به حدی است که قابل کتمان و پنهانکاری نیست. این حکومت منفعل و بیکاره امکان کسب رضایت مردم را با ترفند و فریب ندارد. شاید با خلق چنین موجهای تبلیغاتی به شکل کوتاه مدت افکار عمومی را از اصل قضیه منحرف کنند، اما این نمیتواند دوام داشته باشد
چرا عطامحمد نور هدف قرار گرفت؟.
اینکه صالح برای داکو گری عطا محمد نور را انتخاب میکند، ناشی از زرنگی و فرصت شناسی او است. همان سرنوشتی که امرالله صالح با حمایت از اشرف غنی با آن مواجه شد، عطا نور هم گرفتارش گردید. او به شکل بسیار محتاطانه سعی در حفظ روابط خود با تعدادی از رهبران مخالف سیاسی اشرف غنی کرد و رابطه اش را با جمعیت اسلامی (خانه ای اصلی صفوف تاجیک افغانستان) به نحوی حفظ کرد. اما شخصیت های رده اول از فرصت انزوای عطا نور استفاده کرده و خواستند یکه تازی های او را خاتمه دهند. همزمان اشرف غنی نیز زیرکانه عطا نور را محیط تیم اش به انزوا برد و در نهایت او را مجبور کرد دوباره به دامن داکتر عبدالله پناه ببرد. عطار نور که میگفت دندانهای داکتر عبدالله را خواهد کشید، بلاخره با فریب سیاسی که خورد و تصامیم اشتباه سیاسی که گرفت، از ترس بی پناهی به سنگر دیرینه اش با شرمساری برگشت. اکنون امرالله صالح میداند که استاد عطا به یک شیر بی یال و کوپال و دندان مبدل شده و با حمله به چنین شیری که نمیتواند تهدیدی ایجاد کند، میتواند جایگاه اش را به حیث یک داکو اندکی تثبیت کند. اشرف غنی هم منتظر چنین فرصتی بود و حالا صف آرایی جنگی به داخل خانه ی بزرگترین گروه سیاسی مخالف اش شکل گرفته است. شکی نیست که ثروت انبوه استاد عطا ناشی از فساد است و این امروز به نقطه ی ضعف وی مبدل شده و صالح با فشار روی همین نقطه حمله اش به عطا نور را توجیه میکند.
قدر مسلم این است که بیشترین سود را از چنین جنگی اشرف غنی میبرد. نیروهای حامی اشرف غنی در فضای مجازی سعی در داغ کردن این درگیری دارند و به نوعی صالح را تحریک به جلو رفتن و اقدام عملی میکنند. جالب اینجاست که صالح به خوبی میداند که هیچ پشتونی هرگز در هیچ انتخاباتی و جایگاه ی از صالح حمایت نخواهد کرد، مگر اینکه مثل امروز صالح مطابق منافع و سیاست رهبران پشتون علیه خانه ی اصلی خود اقدام کند. ادامه ی این حمایت ها هم در همین حد خواهد بود و هرگز منجر به قبولی صالح به حیث یک شخصیت قابل قدر توسط صفوف پشتون نخواهد شد. تصویری که این جنگ به دست میدهد به عقیده ی من مبارزه میان دو سیاست مدار فریب خورده است که برای بقای خود به هر وسیله ی متوسل میشوند، تا از کنار خوان قدرت که در واقع فرصت غارتگری را به آنها میدهد، رانده نشوند